پایمال شدن

معنی کلمه پایمال شدن در لغت نامه دهخدا

پایمال شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) لگدکوب شدن. پی خسته شدن. پی سپر شدن. نیست و نابود شدن :
کبر پلنگ در سر ما و عجب مدار
کز کبر پایمال شود پیکر پلنگ.سوزنی.تو غافل در اندیشه سود و مال
که سرمایه عمر شد پایمال.سعدی.کرا سیم و زر ماند و گنج و مال
پس از وی بزودی شود پایمال.سعدی.اگر پور زالی و گر پیر زال
بدوران نمانی شوی پایمال.حافظ.|| هَدَر شدن. باطل گردیدن ، چنانکه خون کسی.

معنی کلمه پایمال شدن در فرهنگ معین

(شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ لگدکوب شدن . ۲ - هدر رفتن ، باطل گردیدن .

معنی کلمه پایمال شدن در فرهنگ فارسی

۱- زیر پاشدن پی سپر شدن لگد کوب شدن . ۲- هدر رفتن باطل گردیدن ( چنانکه خون کسی ).

معنی کلمه پایمال شدن در ویکی واژه

۱ لگدکوب شدن.
هدر رفتن، باطل گردیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه پایمال شدن

جمعی از کشاورزان اصفهان همراه با تراکتورهای خود در این شهر تجمع کردند. تجمع کشاورزان، در اعتراض به بی آبی و پایمال شدن حقابه‌هایشان صورت گرفته‌است.