پشتکار

معنی کلمه پشتکار در لغت نامه دهخدا

پشت کار. [ پ ُ / پ ُ ت ِ ] ( اِ مرکب ) قوه به انجام رسانیدن کاری آغازکرده. پایداری در اتمام عملی . || تکیه گاه. معتمد: و عزالدین حسین خرمیل که والی هراة بود و روی بازار و پشت کار ملک سلاطین. ( جهانگشای جوینی ).
- پشت کار داشتن ؛داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
- پشت کاری را گرفتن ؛ پیوسته به آن مشغول بودن. مستمراً به اندیشه آن بودن. دنبال کردن کاری را.

معنی کلمه پشتکار در فرهنگ معین

(پُ ) (اِمر. ) پایداری ، همت .

معنی کلمه پشتکار در فرهنگ عمید

۱. سعی و کوشش در کار.
۲. قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری.
۳. استقامت و پایداری در پیش بردن امری.

معنی کلمه پشتکار در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- قو. بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی . ۲- تکیه گاه معتمد .
سعی وکوشش درکار، قوه انجام دادن وبه پایان رساندن، کاری، استقامت وپایداری درپیش بردن امری

جملاتی از کاربرد کلمه پشتکار

تجلی می‌تواند ابزاری قدرتمند برای رشد شخصی و انگیزه باشد. با این حال، مهم است که با انتظارات واقع‌بینانه به آن نزدیک شوید و درک کنید که جایگزینی برای سخت‌کوشی و پشتکار نیست. اگر به فکر گنجاندن تجلی در زندگی خود هستید، توصیه می‌شود با اهداف کوچک و قابل دستیابی شروع کنید و به تدریج بر موفقیت‌های خود بیفزایید. به خاطر داشته باشید، تجلی یک سفر است، نه یک مقصد.
علاوه بر این، او مقالات متعددی در حوزه تخصصی خود به نگارش درآورده و به ثبت رسانده که نشان‌دهنده‌ی تعهد و پشتکار وی در جهت ارتقای دانش و یافته‌های علمی در این حوزه است.
افرادی که پشتکار و علاقه کافی دارند که تا انتهای کار و گرفتن مدرک به پیش روند، به احتمال زیاد شغل خوبی در انتظارشان است چیزی که به تأمین بودجه یودسیتی هم کمک می‌کند.