جملاتی از کاربرد کلمه پاک گهر
یوسف مصر وفا خضر ره اهل صفا آصف پاک گهر سرور پاکیزه خصال
بحق شاه شهیدان حسین پاک گهر که گرد دامن پاکش نگشت گرد گناه
سخن پاک بود در طلب سینه پاک که گهر در صدف پاک گهر میبندد
شمع روشن گهران روشنی از هم گیرد رونق افروز می پاک گهر مهتاب است
باده پاک گهر چشم مرا دریا کرد کار سنگ یده از رطل گران میآید
چون بس کنم ز گریه که نخل مرا چو شمع از بهر اشک پاک گهر سبز کرده اند
صدف پاک گهر از دل من دارد یاد در وطن غنچه نشستن، به سفر خندیدن
دامن پاک گهر از گرد تهمت فارغ است ابر اگر بر سینه دریا گذارد سینه را
گرچه آیینه ندارد خطر از آب گهر بیش ازین رومده ای پاک گهر آینه را
از برق حوادث نکند پاک گهر بیم رنگ از رخ یاقوت به آتش نتوان برد