پی زده

معنی کلمه پی زده در لغت نامه دهخدا

پی زده. [ پ َ / پ ِ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نعت مفعولی از پی زدن. پی بریده :
خران گور گریزان تیر هجو منند
به داس پی زده و در کمند مانده قفا.سوزنی.معقور؛ ستور پی زده که بر پای آن صدمه ای یا جراحتی وارد آمده باشد. خیل عقاری ؛ اسپان پی زده. عقیر؛ ستور پی زده. عقیرة؛ پی زده از ساق... ( منتهی الارب ).

معنی کلمه پی زده در فرهنگ عمید

۱. پی بریده.
۲. اسب یا استری که رگ وپی پایش را بریده باشند.

جملاتی از کاربرد کلمه پی زده

ور سه کس از جفاش پی زده گم چون سگ کهف گشته رابعهم
خران کوره گریزان ز تیز هجو منند بداس پی زده و در کمند مانده قفا
مرد راهش که رود پی زده گم رخش او راست فلک کاسه سم