پاکی

معنی کلمه پاکی در لغت نامه دهخدا

پاکی. ( حامص ) طهارت. ( برهان ). طُهر. طیب. پاکیزگی. مقابل پلیدی. || قُدس :
نخست از جهان آفرین کرد یاد
خداوند خوبی و پاکی و داد.فردوسی. || بی غشی. صفا. ( برهان ). صفوت. ویژگی.بی آمیغی. خلوص :
ببزرگی چو سپهر است و بپاکی چو هوا
بسخاوت چو برادر بدیانت چو پدر.فرخی.برای پاکی لفظی شبی بروز آرد
که مرغ و ماهی باشند خفته او بیدار.کمال اسماعیل. || پاکدامنی. عِفت. عصمت. طهارت. ذیل. پارسائی :
تو گفتی که من بدتن جادوم
ز پاکی و از راستی یکسوم.فردوسی.بگسترد پاکی و هم راستی
سوی دیو شد کژی و کاستی.فردوسی.ترا داد یزدان بپاکی نژاد
کسی چون تو از پاک مادر نزاد.فردوسی.و تناسخیان گویند که وی [ جمال ] خلعت آفریدگار است که به مکافات آن پاکی و پرهیزگاری که بنده کرده بود اندر پیش... او را کرامت کند. ( نوروزنامه ).
چون شهره شود عروس معصوم
پاکی و پلیدیش چه معلوم.امیرخسرو. || ضیا. روشنائی :
شب سیاه بدان زلفکان تو ماند
سپید روز به پاکی رخان تو ماند.دقیقی. || حال زن که حائض نباشد. سرشستگی. طُهره. قُرء. قَرء. طهارت زن از حیض. بازایستادن خون پس از حیض. مقابل ناپاکی ، بی نمازی ،قاعدگی. || تمام شدن. || استره سرتراشی. ( برهان ). تیغ.
- آب پاکی بدست کسی ریختن ؛ یکباره او را نومید کردن.
- به پاکی یاد کردن ؛ تقدیس. تسبیح. تنزیه.
- پاکی نژاد ؛ اصالت. نجابت. پاکزادی. پاک نژادی.

معنی کلمه پاکی در فرهنگ معین

( اِ. ) وضع یا کیفیت پاک بودن .

معنی کلمه پاکی در فرهنگ عمید

۱. پاک بودن، پاکیزگی: شب سیاه بدان زلفکان تو ماند / سپیدروز به پاکی رخان تو ماند (دقیقی: ۹۷ ).
۲. [مجاز] پاکدامنی، عفت.
۳. (اسم ) [قدیمی] استره، تیغ سرتراشی.
۴. (اسم ) چاقوی کوچکی که هنگام حجامت و خون گرفتن پوست بدن را با آن خراش می دهند.

معنی کلمه پاکی در فرهنگ فارسی

۱- پاکیزگی طهارت طیب مقابل ناپاکی پلیدی . ۲- قدس . ۳- حال زنی که حایض نباشد طهارت زن از حیض سر شکستگی طهر . ۵- پاکدامنی پارسایی عفت عصمت . ۶- ویژگی بی آمیغی بی غشی صفا خلوص . ۷- روشنی ضیائ . ۸- ( اسم ) استر. سرتراشی تیغ . ۹- تمام شدن . ۱٠- عاری بودی از میکرب و عوامل مولد مرض . یا آب پاکی بدست کسی ریختن. یکباره او را نومید کردن.یا به پاک یاد کردن . منزه دانستن تقدیس تسبیح تنزیه . یا پاکی نژاد پاک نژادی . پاکزادی اصالت نجابت .

معنی کلمه پاکی در فرهنگستان زبان و ادب

{sobriety} [اعتیاد] وضعیتی که در آن فرد ضمن رعایت اصول خودیابی از مصرف مواد و الکل پرهیز می کند

معنی کلمه پاکی در ویکی واژه

وضع یا کیفیت پاک بودن.

جملاتی از کاربرد کلمه پاکی

تویی آن گوهرِ پاکیزه که در عالمِ قدس ذکرِ خیرِ تو بُوَد حاصلِ تسبیحِ مَلَک
چشمهٔ خضر بوذی از پاکی تیره گشتی بحوض خاکین در
تو آفتاب منیری و دیگران انجم تو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام
این مسئله در رابطه با مکان‌هایی مانند پارک یا باغ بیشتر چشمگیر است؛ زیرا عنصر آب به عنوان یکی از زیباترین زمینه‌های دید و یکی از موارد تکمیلی فضای سبز مورد استفاده قرار می‌گیرد. البته در این مکان‌ها وجود آب برای پاکیزگی محل و آبیاری درختان و گل‌ها یا استفاده برای سرویس‌های بهداشتی، ضروری و پراهمیت است.
آب باران که اصل پاکی شد با تو چون چشم شور خاکی شد
ز فرمان تو درنیارم گذشت که پاکیزه گوهر ز فرمان نگشت
توحید اقرار یکتا گفتن است. و توحید معرفت یکتا دانستن. یکتا گفتن آنست که: گواهی دهی اللَّه را بیکتایی و پاکی در ذات و صفات. در ذات از جفت و فرزند و انباز.
آن بار خداییست پسندیده بهر فضل پاکیزه به اخلاق و پسندیده به افعال
ترا یک خدا هست ما صدخدا همان پاک و پاکیزه ماند به جا
ژنده پاکیزه بر بالای درویشان نکو و آن قبای تار در بر قد خوبان خوش نماست
درونت صاف و پاکی گردد از کل شوی فارغ نیابی رنج و هم ذل
همچنین برای تمیز کردن پساب و آب‌های زیرزمینی لب‌شور از گذرندگی وارونه استفاده می‌شود. فاضلاب در حجم‌های بزرگ (بیش از ۵۰۰ متر مکعب در روز) ابتدا باید در یک تصفیه‌خانه پیش تصفیه شود و پس از آن پساب پاکیزه تحت سیستم گذرندگی وارونه قرار می‌گیرد. به این طریق هزینه تصفیه به‌طور قابل توجهی کاهش می‌یابد و عمر غشاء سیستم گذرندگی وارون افزایش می‌یابد.