پشت کمان
جملاتی از کاربرد کلمه پشت کمان
نیست از گرد مذلت متواضع را باک هیچ کس پشت کمان را نرسانده است به خاک
اختیاری نیست در گفتار حق حلاج را ناله زین پشت کمان بی زور میگردد بلند
نفس آتشین کن به تسخیر گردون که آتش کند نرم، پشت کمان را
از تیر قلم فگنده یی خم بر پشت کمان آفرینش
می ربایندش هوسناکان ز دست یکدگر نرم کرد از بس که خط پشت کمان حسن را
تا پشت کمان می شکند ابروی شوخت پیوسته ز ابروی تو پشتم چو کمانست
اگر ترکی به ایشان برخورد گرم به سودا نبودش پشت کمان نرم
از خدنگ آه پیران ای جوان غافل مباش چون دم شمشیر از پشت کمان غافل مباش
دم و پشت کمان فتنه شد نرم مبارکباد را بازار شد گرم
که تاب آرد به جز من پیش تیر آن کمان ابرو که پی در پی ز سهم ناوکش پشت کمان لرزد