معنی کلمه پیشه کار در لغت نامه دهخدا
یکی پیشه کار و دگر کشت ورز
یکی آنکه پیمود فرسنگ و مرز.فردوسی.ز هر پیشه کار و ز هر میوه دار
دراو آفریده ست پروردگار.فردوسی.چنان دارد از هر دری پیشه کار
که در پیشه هر یک ندارند یار.اسدی.ز هر پیشه کاید جهان را بکار
گزین کرد صد صد همه پیشه کار.نظامی.پیشه کاران خاص توافلاک
خار و خاشاک صحن تو خاشاک.( از ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 58 ).بهتر از پیشه نیست گردانند
پیشه کاران راست مردانند
خنک آن پیشه کار حاجتمند
بکم و بیش از این جهان خرسند
گشته قانع به رزق و روزی خویش
دست در کار کرده سر در پیش.اوحدی.