پیش گیر

معنی کلمه پیش گیر در لغت نامه دهخدا

پیش گیر. ( نف مرکب ) که پیش گیرد. که مانع آید. که پیش گیری کند. که جلوگیر آید. || ( اِ مرکب ) پیش بند. پیش دامن. || لنگ. فوطه. منشفه. لنگ که از کمر تا پایین بندند از جلو.

معنی کلمه پیش گیر در فرهنگ عمید

۱. آن که جلو کسی را بگیرد یا مانع کاری یا چیزی بشود.
۲. پیش گیری کننده.

معنی کلمه پیش گیر در فرهنگ فارسی

۱-( صفت ) آنکه پیش گیردکسی که جلوگیری کند آنکه مانع آید. ۲- ( اسم ) پیش بند پیش دامن . ۳- لنگی که از کمر تا پایین بندند از جلو فوطه .
پیش گیرنده، آنکه جلوکسی رابگیردومانع شود

جملاتی از کاربرد کلمه پیش گیر

جامی چو یار وعده کند صبر پیش گیر طبع کریم را به تقاضا چه احتیاج
ره عزلت و نیستی پیش گیر از آن پیش کت مرد باید، بمیر
ای فیض راه میکده عشق پیش گیر دل بی‌طواف میکده کامل نمی‌شود
برو آنچه می بایدت پیش گیر سرما نداری سر خویش گیر
یا برو همچون زنان رنگی و بویی پیش گیر یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فگن
یا برو همچون زنان رنگی و بویی پیش گیر یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فکن
یک شب عیادت من بیمار پیش گیر نبود گنه عیادت یاران به هیچ کیش
چنین راه اگر مقبلی پیش گیر شرف بایدت دست درویش گیر
بر خود و جان خود مخور زنهار راه را پیش گیر و بانگ مدار
برو هر چه می‌بایدت پیش گیر سرِ ما نداری سر ِخویش گیر