معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 6
- سآمت
- حرف تعریف
- زنار بستن
- روی دادن
- ترعیب
- توجه کردن
- تعیین کردن
- خط آب
- انطباع
- انتقاش
- سمي
- ربعي
- بیلان
- اسبل
- دشپل
- تمارض
- جوش دادن
- خبب
- برکردن
- اغترار
- خیارک
- رونهادن
- سرایدار
- اظهارنامه
- توسیع
- تفاعل
- سبک داشتن
- تخاذل
- انگشت نگاری
- جزيره
- جمیعاً
- انعدام
- تکرار کردن
- تعبید
- تجسد
- خواب گزار
- زهوق
- بروفق
- ایتوک
- زنیان
- رئيس
- تغامز
- زبانه زدن
- زفانه
- تمیمه
- خازنه
- تنقیص
- حرض
- بير
- تغطی
- دارالمرز
- جوغ
- رماتیسم
- تلوک
- اقساط
- زودگذر
- انکساف
- انشراح
- حساب کردن
- خیرخیر
- باوک
- راوک
- بی ریخت
- بیریخت
- تابوک
- بلدرچین
- جزرومد
- بهانه گیر
- بیسود
- بی کاره
- برگماشتن
- بلندگوی
- بدبختانه
- اسکندرنامه
- دانشمندانه
- رجاله
- راتق
- تحري
- باسره
- تصامم
- تعامی
- تهک
- سربرگ
- دسمال
- رخدادن
- رقاصه
- تبذل
- تمحل
- بندزن
- جستوخیز
- زنگباری
- تخت اردشیر
- زندواف
- دوجین
- افدم
- خلیش
- تیماج
- تاب بازی
- زوبع
- زنبورک
- خاطرجمع
- بلامانع
- بردمیدن
- سر بر زدن
- دراییدن
- بهق
- اعتلاء
- بلندشدن
- سنگچین
- خر تو خر
- جا گرفتن
- خدارت
- تنادی
- زاوری
- ذرور
- ترازودار
- سنجنده
- زاغر
- دابة الارض
- تنگ آمدن
- سائیدن
- توثیق
- دانجه
- دوشک
- سوي
- سالخوردگی
- زوجات
- جانوار
- دوروبر
- سلطنتطلب
- زانو زدن
- بازیافتن
- باز یافتن
- حقشناس
- دارواش
- سرشیر
- جرنگ
- دوخان
- حضارت
- باتیر
- زناء
- جوشانیدن
- تفتیق
- سیرنگ
- سلاست
- سهره
- ساجده
- خیراتی
- دهشتناک
- تیمچه
- سنگسار کردن
- سنگ انداختن
- حصیربافی
- التواء
- آشاب
- سازور
- سازمند
- الیپی
- تفسه
- خباک
- خدانگهدار
- خوچ
- زودباور
- حک کردن
- رپرتوار
- دسکره
- آکب
- دژدار
- حوردیس
- دودخانه
- درهم آمیختن
- درازنای
- اعتراف کردن
- اقرارنامه
- سکسک
- خارخسک
- آفرين
- بد بختی
- دایره زن
- تخته کردن
- دکاکین
- درویدن
- ذریره
- دزدک
- آبدزد
- تمتم
- سمساری
- اسبدوانی
- ذوالمجد
- تنوس
- خیلخانه
- تعذیر
- سمباده
- سکاهن
- زرشکی
- تغلیب
- تانین
- افاعیل
- زرکوبی
- زرورق