خلیش

معنی کلمه خلیش در لغت نامه دهخدا

خلیش. [ خ َ ] ( اِ ) گل و لای درهم آمیخته چسبنده که پای بدشوار از آن جدا شود. ( از انجمن آرای ناصری ) ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان قاطع ). || شور. آشوب. مشغله. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان قاطع ). || گل چاه که چون پای در وی شود بسختی برآید. ( یادداشت بخط مؤلف ). حماءة. لوش بن آب. ( ربنجنی ). گل گندیده. ( لغت نامه اسدی ). لجن. ( ربنجنی ).

معنی کلمه خلیش در فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) باتلاق ، گل و لای چسبنده .
( ~. ) (اِمص . ) شور و غوغا، آشوب .

معنی کلمه خلیش در فرهنگ عمید

۱. گل و لای، لجن.
۲. شور و غوغا، آشوب.

معنی کلمه خلیش در ویکی واژه

باتلاق، گل و لای چسبنده.
شور و غوغا، آشوب.

جملاتی از کاربرد کلمه خلیش

چونکه هستند از هوای طبع خویش رفته از پا تا بسر اندر خلیش
در جهانند در خلیشی پای خویش پای دیگرشان جهد اندر خلیش
در امور داخلی ایران، سلطنت اردشیر دوم چیزی جز ضعف و سستی نشان نمی‌دهد. در زمان وی در مصر و آسیای صغیر و جزیرهٔ قبرس اغتشاشاتی روی داد که به خاطر ضعف قدرت مرکزی بعضی با سیاست و تدبیر رفع شد و برخی به پیشرفت شورشیان ناراضی انجامید و دولت هخامنشی قبول کرد که باجی به آن داده شود و در عوض مناطق مزبور در امور داخلیشان خود مختار باشند، مثلاً قبرس پادشاهی انتخاب کرد و دربار ایران او را به رسمیت شناخت و مصر مستقل ماند، اما در امور خارجی، دوران سلطنت اردشیر دوم را می‌توان دوران کامیابی شاهنشاهی هخامنشی به‌شمار آورد.
پیش نامد یکقدم از جای خویش رفته گویا تا شکم اندر خلیش
در خلیش کار و بار این جهان در خلیش آن علایق ای فلان
در رایانش، به یک نرم‌افزار یا دستگاه، آگنوستیک (بی تعهد، ندانم گرا، مستقل) یا داده آگنوستیک (مستقل از داده) گفته می‌شود اگر روش یا فرمت انتقال داده‌ها در آن نرم‌افزار یا دستگاه هیچ ربطی به عملکرد داخلیش نداشته باشد. این بدان معنی است که دستگاه یا نرم‌افزار می‌تواند داده‌ها را در چندین قالب یا از چندین منبع دریافت کند و همچنان آن داده‌ها را به‌طور مؤثری پردازش کند.
مانده آری در خلیش کارشان در جبینش نکبت و ادبارشان
در خلیش ملت اوهام خود در خلیش طبع نافرجام خود
پایشان لیکن چو باشد در خلیش در خلیش نفس و طبع و وهم خویش
در خلیش خانه و فرزند و زن در سرش بگذشته سیصد نی نژن