سنجنده

معنی کلمه سنجنده در لغت نامه دهخدا

سنجنده. [ س َ ج َ دَ / دِ ] ( نف ) که سنجد. که به سنجش درآرد. رجوع به سنجیدن شود. || وزان. کشنده. وزن کننده. رجوع به سنجیدن شود.

معنی کلمه سنجنده در فرهنگ عمید

کسی که چیزی را بسنجد و اندازه بگیرد.

معنی کلمه سنجنده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنکه سنجد کسی را وزن کند ۲ - کسی که اندازه گیرد .

جملاتی از کاربرد کلمه سنجنده

فلک سنجنده سعدست و رای ناصحش میزان زحل‌کوبندهٔ نخست و فرق حاسدش هاون
سنجنده‌های تهیه تصویر آیکونوس چند طیفی و پانکروماتیک هستند. این ماهواره مدار خورشیدآهنگ قطبی دارد. وزن ماهوراه ۷۲۰ کیلوگرم و ارتفاع مداری آن ۶۸۱ کیلومتر است که نواری به ۱۱ کیلومتر را بر روی زمین پوشش می‌دهد.