دارالمرز
معنی کلمه دارالمرز در فرهنگ معین
معنی کلمه دارالمرز در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دارالمرز در ویکی واژه
شهری که در مرز واقع شده باشد.
نامی برای گیلان، مازندران و استرآباد.
جملاتی از کاربرد کلمه دارالمرز
از مجاذیب عاشقان و از قدمای صادق. اعراب وی را شیخ العجم نامند. دیوانش همه رباعی و رباعیاتش به لفظ پهلوی است. مزارش در دارالمرز مشهور و این رباعی از آن مغفور است:
لنا سلم لمن سالم و حرب لمن حربا. اگر کار بجنگ کشید فرزندی شجاع السلطنة با جیوش خراسان و جنود دارالمرز ودارالخلافه حاضرند، و محمدتقی میرزا با جمعیت خود در زرند و سپهدار با سپاه عراق در ساوه، و شیخعلی میرزا با سپاه خود و دستجات خمسه و قراگوزلو و شاهسون و مقدمه بحدود زنجان تعیین شده تا ده هزار سوار و سرباز همدان و کرمانشاهان و گروس و کردستان و غیره از سمت گروس مأمور است بامداد آن فرزند بیاید، هر نوع اجتماعی که از آذربایجان مقدور است هم آن فرزند در فکر باشد و در آن حدود مشغول جدال و جهاد شود.
عراق و فارس تا سر حد کرمان ز دارالمرز گویم تا خراسان
یاسنت لویی رابینو در صفحه ۱۲۲ ولایات دارالمرز مینویسد: «آبکنار روی شبهجزیرهای در مرداب قرار دارد و دارای کارخانهای برای خشک کردن پیله است” و در همین صفحه از دهکدههای تابعه به نامهای تربهبر، خمیران، شیلهسر و صافخانه کرگان» یاد نمودهاست. نگارنده تاریخ بقعه آقا سید خرم کیا را نیز ۴۸۰ سال نقل کرده که با احتساب سال ۱۳۶۸ هجری شمسی میشود ۸۸۸ هجری شمسی و با سال ۱۴۰۸ هجری قمری که میشود سنه ۹۲۸ هجری قمری.
ایران در دورهٔ صفویان به ۱۴ بیگلربیگی تقسیم شده بود. دو ایالت «آذربایجان» (شامل بیگلربیگیهای تبریز، چخور سعد، قرهباغ، شروان) و «خراسان» (شامل بیگلربیگیهای هرات، مشهد، قندهار، مرو) هرکدام شامل ۴ بیگلربیگی بودند. بقیهٔ ۶ بیگلربیگی شامل «استرآباد»، «دارالمرز» (گیلان)، «کرمان»، «عراق» (ناحیه جبال در مرکز ایران)، «کردستان» و «فارس» هم به صورت مستقل اداره میشدند. فهرست ۴ بیگلربیگی و ۴۹ حاکمنشین تابع آنها در ایالت آذربایجان ایران صفوی:
حبذا مرز و بوم دارالمرز که به خلد از شرف مقابل شد