سکاهن

معنی کلمه سکاهن در لغت نامه دهخدا

سکاهن. [ س ِ هََ ] ( اِ مرکب ) رنگ سیاهی را گویند که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه و چیزهای دیگر رنگ کنند و بیشتر کفشدوزان به جهت چرم رنگ کردن سازند. ( برهان ). رنگی که چرم گران از سرکه و آهن سازند برای سیاه کردن چرم و در اصل سک آهن بود. ( آنندراج ) ( رشیدی ) ( غیاث ) :
اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان
نوجامه ای دورنگ بهر مه برآورید.خاقانی.در پرده خمآهنی ابر سکاهنی
رنگ خضاب بر سر دنیابرافکند.خاقانی.وآنگهی پیش راح ریحانی
کرد باید سکاهن افشانی.نظامی.کسی را که جانش بآهن گزم
بسی جامه ها در سکاهن رزم.نظامی.

معنی کلمه سکاهن در فرهنگ معین

(س هَ ) (اِمر. ) نوعی رنگ سیاه که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه و اشیاء دیگر را رنگ کنند و بیشتر کفشدوزان به جهت رنگ کردن چرم سازند، سرکه آهن .

معنی کلمه سکاهن در فرهنگ عمید

نوعی رنگ سیاه مرکب از سرکه و آهن که با آن چرم یا پارچه را رنگ کنند: وآنگهی پیش راح ریحانی / کرد باید سکاهن افشانی (نظامی۴: ۶۸۷ ).

معنی کلمه سکاهن در فرهنگ فارسی

نوعی رنگ سیاه که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه و اشیائ دیگر را رنگ کنند و بیشتر کفشدوزان به جهت رنگ کردن چرم سازند سرکه آهن .

معنی کلمه سکاهن در ویکی واژه

نوعی رنگ سیاه که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه و اشیاء دیگر را رنگ کنند و بیشتر کفشدوزان به جهت رنگ کردن چرم سازند؛ سرکه آهن.

جملاتی از کاربرد کلمه سکاهن

نیل تیغش چون سکاهن سوخته خیل خزر لاجرم هندوستان ز آن، دودمان انگیخته

بر آتش میاور که کین آورد سکاهن بر آهن کمین آورد

بر آن کس که جانش به آهن گزم بسی جامها در سکاهن رزم

تیغ تو بران ز اصل خود به فسان نی تیرگی شب به خویش نی به سکاهن

صبر چیست آهن سکاهن کردنست پشم را در دیده آهن کردنست

خمی از خماهن برانگیخته به خمها سکاهن برو ریخته

در پردهٔ خماهنی ابر سکاهنی رنگ خضاب بر سر دنیا برافکند

و آنگهی پیش راح ریحانی کرد باید سکاهن افشانی

اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان نو جامهٔ دو رنگ بهر مه برآورید