ترعیب. [ ت َ ] ( ع مص ) ترسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): رعبته ترعیباً فرعب رعباً. یعنی ترسانیدم او را پس ترسید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بریدن کوهان و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || راست و نیکو کردن جای پیکان نشاندن تیر را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بانگ بلند کردن کبوتر. ( از اقرب الموارد ): عندی حمام له تطریب و الترعیب ؛ ای هدیر شدید. ( اقرب الموارد ). || پر کردن ظرف. ( از المنجد ). ترعیب. [ ت ِ ] ( ع اِ ) ج ِ ترعیبة. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ترعیبة شود.
معنی کلمه ترعیب در فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ترساندن .
معنی کلمه ترعیب در فرهنگ عمید
ترسانیدن.
معنی کلمه ترعیب در فرهنگ فارسی
ترسانیدن جمع ترعیبه .
معنی کلمه ترعیب در ویکی واژه
ترساندن.
جملاتی از کاربرد کلمه ترعیب
آنانکه ترا به خویش ترغیب کنند ترغیب اثر چو کرد ترعیب کنند