تاب بازی

معنی کلمه تاب بازی در لغت نامه دهخدا

تاب بازی. ( حامص مرکب ) نوعی بازی باشد. رجوع به تاب شود.

معنی کلمه تاب بازی در فرهنگ معین

(حامص . ) بازی و تفریح کردن با تاب .

معنی کلمه تاب بازی در فرهنگ فارسی

بازی و تفریح کردن باتاب .

معنی کلمه تاب بازی در ویکی واژه

بازی و تفریح کردن با تاب.

جملاتی از کاربرد کلمه تاب بازی

هر کس‌ که به او نگه‌ کند بیند شب در بر آفتاب بازیگر
مردم چشمم که می‌گردد به گرد روی تو طفل را مانَد که در مهتاب بازی می‌کند
نرگس مستت بخونریز دل ابن یمین گر دهد فرمان بتا مشتاب بازی میکند
اگر چه زلفت آرد تاب بازی ولی باد بهاری را نشاید
گر دل دیوانه در زنجیر زلفت دست زد سهل باشد کو مشو در تاب بازی میکند
پل ساموئلسون، مشهورترین دانش آموز هانسن بود. ساموئلسون به کتاب بازیابی کامل یا رکود هانسن (۱۹۳۸) به عنوان الهام بخش اصلی برای مدل شتاب‌دهنده معروف خود در سال ۱۹۳۹ اعتبار داد. لیسون (۱۹۹۷) نشان می‌دهد در حالی که هانسن و سومنر اسلایکست همچنان به عنوان مأموران برجسته اقتصاد کینزی در نظر گرفته می‌شدند، کنارگذاشتن تدریجی تعهد به ثبات قیمت برای آنان به توسعه کینزینیسم که با مواضع خود کینز مغایرت داشت کمک می‌کرد.
نقل است که او دعایی داشت آزموده. وقتی او را نگینی در دجله افتاد، آن دعا برخواند. حالی نگاه کرد نگین در میان کتاب بازیافت. شیخ ابونصر سراج گوید آن دعا این بود: یا جامع الناس لیوم لا ریب فیه اجمع ضالتی. چون وفاتش نزدیک آمد به بغداد بود و خاک او به شونیزیه است، آنجا که سری سقطی و جنید رحمة الله علیه.
گر درآویزد دل نادان من در سوی تو همچو موی خود مشو، در تاب بازی می‌کند
هر شبی بنگر که بر مهتاب بازی می کند هندوان زلف عنبر چنبر شب باز او