معنی کلمه تکرار کردن در لغت نامه دهخدا
همه جهان پدرش را ستوده اند و پدر
چو من ستایش او را همی کند تکرار.فرخی.اگر سالی بر سر جمعی سخن گفتی تکرار کلام نکردی. ( گلستان ).
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار می کنی.سعدی.آنها که خوانده ام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار می کنم.سعدی.فقیر گرسنه تکرار چون تواند کرد
مگر بروز گدائی کند، به شب تکرار.سعدی.رجوع به تکرار و دیگر ترکیبهای آن شود.