بلندگوی

معنی کلمه بلندگوی در لغت نامه دهخدا

بلندگوی. [ ب ُ ل َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) بلندگوینده. بلندگو. رجوع به بلندگو شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بلندگوی

آیفون ۷ از جک هدفون ۳٫۵ میلی‌متر بهره نمی‌برد و آن توسط یک بلندگوی دوم جایگزین شده‌است.
من الکترودهایی را، در ارتباط با برخی آزمایش‌های مربوط به شبکیه چشم، بر روی عصب نوری یک وزغ قرار دادم. اتاق تقریباً تاریک بود و من از شنیدن نویزهای تکرارشونده در بلندگوی متصل به تقویت کننده گیج شدم. این صداها حاکی از آن بودند که فعالیت بسیار زیادی مرتبط با تکانه‌های عصبی در جریان اند. تا این که فهمیدم ارتباطی بین صدا و تحرکات درون اتاق وجود داشته و من در میدان بینایی وزغ قرار دارم و در حقیقت چشمان وزغ نسبت به اعمال من سیگنال‌دهی می‌کنند.
سه میکروفون نیز در آیفون ۵ تعبیه شده‌است که یکی در جلو، دیگر در پشت و پایین وظیفه انتقال صدا را فراهم می‌کنند. بلندگوی آیفون ۵ نیز با تغییرات زیادی مواجه شده‌است و استفاده از پنج آهن‌ربا که در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند قدرت این اسپیکر را بسیار زیاد کرده‌است.
به گفته وی، او همواره برای سران نظام پهلوی مشاوری منتقد بوده‌است. او همچنین در داخل کشور با اعضای حزب ملت ایران و در خارج با عناصر جبهه ملی سوم در ارتباط بود. سازمان امنیت و اطلاعات رژیم پهلوی (ساواک) در سال ۱۳۵۲ چنین دربارهٔ وی نوشته‌است: «نامبرده فردی است شهرت‌طلب که دارای زیربنای فکری متمایل به چپ بوده و احتمالاً از طرف یکی از کشورهای غربی تقویت و مورد استفاده واقع می‌شود و تلاش دارد برای به دست آوردن مشاغل بهتر در آینده، خود را به مقامات مؤثر کشور نزدیک کند.» در ادامه این گزارش می‌افزاید که «تمجید از نامبرده زیانی نخواهد داشت و می‌تواند بلندگوی تبلیغاتی موافق باشد.» حسن حبیبی، ابوالحسن بنی‌صدر و صادق قطب‌زاده معروف‌ترین شاگردان وی بوده‌اند.