سمباده

معنی کلمه سمباده در لغت نامه دهخدا

سمباده. [ س ُ دَ / دِ ] ( اِ ) سنگی سخت که در تیز کردن و جلا دادن شمشیر و کارد بکار میبرند. ( ازناظم الاطباء ). سنگی است که صیقل را شاید. ( لغت نامه اسدی ). سنگ سمباده. ( فرهنگ فارسی معین ) :
از این کوه سمباده زر برند
هم ارزیز و پولاد و گوهر برند.اسدی.

معنی کلمه سمباده در فرهنگ عمید

= سنباده

معنی کلمه سمباده در فرهنگ فارسی

( اسم ) سنباده . سنگ سمباده .

جملاتی از کاربرد کلمه سمباده

ذوب بوکسیت بدون اعمال اتمسفر احیاء منجر به ایجاد یک توده ترد سیاه رنگ می‌شود. پودرهای بدست آمده از آن در اروپا در تولید ساینده‌های پوششی و در صنایع اپتیکی و نوری استفاده می‌شود. این مواد به عنوان ماده ای با کیفیت اندکی پایین‌تر از آلومینای ذوبی قهوه ای برای کاغذهای سمباده به کار گرفته می‌شود.
در برخی موقعیت‌ها، مانند رنگ آمیزی داخلی خانه، بافت پوست پرتقال معمولاً مورد توجه و مطلوب می‌باشد. در این مورد ابتدا این نوع بافت را با یک پیستوله رنگ ایجاد و سپس روی آن بافت را به رنگ دلخواه رنگ‌آمیزی می‌‌کنند. در هنگام رنگ آمیزی دیوار می‌توان این بافت را به وسیله‌ی غلطک‌های رنگ آمیزی آغشته به رنگ کم یا رنگ غلیظ ایجاد کرد. در این حالت، سطح رنگ شده پیش از اینکه به حالت هموار درآید خشک می‌شود. راهاه چاره آن استفاده ازسمباده نرم بعد ازخشک شدن کامل رنگ میباشد