اعتلاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص )بلند شدن. ( منتهی الارب ) ( از منتخب از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). علو. ( المصادر زوزنی ). || بلند برآمدن روز. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( منتهی الارب ). || بر بلندی برکردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بر بلندی برآمدن. ( ناظم الاطباء ).بر زَوَر چیزی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بر زبر چیزی شدن. || قهر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). به طاقت آوردن و چیره گردیدن. ( از اقرب الموارد ). غالب شدن. ( یادداشت مؤلف ). اِستِعلا در تمام معانی. ( از اقرب الموارد ). تعالی. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح نجوم ) بالا بودن فلک کوکبی است از آفتاب و کواکب صاحب اعتلا را علویین گویند و آن زحل و مشتری و مریخ است. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( اِمص ) بلندی. ارتفاع. رفعت. ( یادداشت بخط مؤلف ). - اعتلاء لواء دین ؛ بالا بردن درفش دین. کنایه ازعظمت و قدرت دین.
معنی کلمه اعتلاء در فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) برتری یافتن . ۲ - بلند شدن . ۳ - (اِمص . ) بلندی ، برتری .
معنی کلمه اعتلاء در ویکی واژه
برتری یافتن. بلند شدن. بلندی، برت
جملاتی از کاربرد کلمه اعتلاء
سفله ی روزگار را، داده سپهر اعتلاء سخره ی هردیار را، کرده جهان مسخری
شیخ ابراهیم به اتفاق آرا به نمایندگی زنجان در مجلس شورای ملی انتخاب و در چهارم ذیحجه ۱۳۲۴ قمری (آخر دی ۱۲۸۵ خورشیدی) راهی تهران شد. پس از پایان استبداد صغیر و فتح تهران، ابراهیم قاضی دادگاهی شد که شیخ فضلالله نوری را محاکمه و به اعدام محکوم کرد. اعضای دیگر این دادگاه عبارت بودند از: منتصرالدوله پیشکار سپهدار، نظام سلطان، حمیدالملک شیبانی، جعفرقلی خان استانبولی، سالار فاتح، یمین نظام، میرزا علی محمدخان، میرزا علی محمدخان عمیدالسلطان، میرزا محمد مدیر روزنامه نجات، اعتلاء الملک، سید محمد ملقب به امامزاده و جعفرقلی خان بختیاری بودند.
هیهات این استقال مصرکم و این این اعتلاء بغداد
میرزا احمدخان اعتلاءالسلطنه (۱۲۵۴خ - نامعلوم) دولتمرد دوران قاجار بود.