معنی کلمه رونهادن در لغت نامه دهخدا
بگفت و درآمد کک کوهزاد
چو نر اژدها سوی او رو نهاد.( کک کوهزاد ).سوی هندستان اصلی رو نهاد
بعد شدت از فرج دل گشته شاد.مولوی.هرکه دارد حسن خود را بر مراد
صد قضای بد سوی او رو نهاد.مولوی.بوسه دادندی بدان نام شریف
رو نهادندی بدان وصف لطیف.مولوی.زنجیردر گردن شیخ کرده رو بشهر نهادند.( گلستان ).رجوع به روی نهادن شود.