انطباع. [ اِ طِ ] ( ع مص ) نقش شدن چیزی بر چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نقش پذیرفتن از مهر و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). نگاشته شدن. نقش پذیرفتن. نگار بستن. مهر پذیرفتن. || چاپ شدن.باسمه شدن. ( یادداشت مؤلف ). بچاپ رسیدن. بطبع رسیدن. || ( اِمص ) نقش شدگی. نقش پذیری. || ( اِ ) نقش و نشان و اثر. || چاپ و طبع. || تافت. ( ناظم الاطباء ). ج ، انطباعات. - اداره انطباعات ؛ در اصطلاح اواخر دوره قاجاریه و اوایل دوره پهلوی اداره نگارش.
معنی کلمه انطباع در فرهنگ معین
(اِ طِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نقش پذیرفتن . ۲ - چاپ کردن . ۳ - (اِ. ) چاپ .
معنی کلمه انطباع در فرهنگ عمید
۱. چاپ شدن. ۲. نقش پذیرفتن. ۳. نقش شدن چیزی بر چیزی.
معنی کلمه انطباع در فرهنگ فارسی
چاپ شدن، نق پ یرفتن، نقش شدن چیزی برچیزی ۱ - ( مصدر ) نگاشته شدن نقش پذیرفتن نگار بستن . ۲ - چاپ شدن بچاپ رسیدن . ۳ - مهر پذیرفتن. ۴ - (اسم ) نگار پذیری نقش پذیری . ۵ - ( اسم ) چاپ . جمع : انطباعات .
معنی کلمه انطباع در ویکی واژه
نقش پذیرفتن. چاپ کردن. چاپ.
جملاتی از کاربرد کلمه انطباع
علم چون بعشق رسد بترسد زیرا که علم بقاء اوصاف خواهد و عشق فناء اوصاف، و بقا و فنا در یک حال صفت یک تن نتواند بود اما اینجا سریست و آن سر آنست که چون عشق بکمال رسد از مرتبۀ علم ناظر گردد و خواهد که در مقام علم حاصل گردد و معنی علم انطباع صورت معلوم بود در نفس عالم، او خواهد تا صورت معشوق در وی منطبع شود تا از درد طلب بر آساید و در تعب نفرساید او را همیشه در خود یابد بی آنکه بدو شتابد و این مقام اگر جمال نماید مقصود عاشق برآید زیرا که اگر معشوق از او بهزار فرسنگ دور بود او را حاضر داند و حاصل شناسد وَاَقْرَبُ مِنْ کُلِّ قَریبٍ تصور کند و اگر در غلبات عشق صورت معشوق در حس مشترک اوپدید آید با آتش هر آینه انس بود بلکه سلطان غیرت سلطان خیال را بگمارد و آن را منفسخ گرداند تا او در درد ابدی بماند:
گشت پیدا چون نقط را اجتماع خواه ختمش گو و خواهی انطباع
ای درویش چشم عاشق بارگاه جمال معشوق است از آن مردم دیده همیشه در حرکتست و حرکت وی از دو وجه بیرون نیست یا از شادی آنکه با معشوق هم خانه شده است در تقلب است یا از خوف مغلوبی خود از شدت ظهور او بی او بد و در تقلب است و نیکوتر در این معنی آنست که اهل انطباع گفتهاند که چون صورت مرئی در محل رؤیت منطبع شود دیده دیده شود روحانی گفته است:
و آن این که تجربه نشان می دهد که مستوی را در آینه معکوس بینند و معکوس را مستوی. مثلا نوشته و یا نقش مهر در آینه معکوس دیده شود. و این ناشی از انطباع است.
در این زمینه که آیا دیدن تصویر چیزی در سطحی صیقلی ناشی از انعکاس است یا انطباع اختلاف است. و دلایل هر کدام از طرفین قابل ایراد است، مصنف را در این زمینه که آن تصویر ناشی از انطباع است، دلیلی است.
کانت، هگل و جانشینان آنها در پی آن بودند که فرآیندی را که در آن سوژه از جریان انطباعات حسی شکل میگیرد، شکل دهند. برای مثال، هگل در پیشگفتار خود بر پدیدارشناسی روح اظهار داشت که یک سوژه توسط «فرایند میانجیگری بازتابی خود با خودش» تشکیل میشود.
اندر اجزاء معده جمع آید بدل انطباع منع آید
زیبایی در عین حال باید نشانگر تفاوت و تضاد نیز باشد؛ زیرا تضاد و تفاوت خود بیان مراحلی از درجات استکمالی شیء زیبا بهشمار میرود. او همچنین امر زیبا را از امر شایسته و مناسب متمایز میدانست. به زعم وی امر شایسته و مناسب صرفاً کیفیتی است نسبی، یعنی هر چیز در مقایسه و نسبت با چیز دیگر شایسته و در خور حساب میآید. علاوه بر این، او امر زیبا را از امر مطبوع و لذت بخش متمایز میدانست. اساس زیبایی صرفاً بر انتقال لذت یا انطباع خاطر محدود نمیشود.