خازنه

معنی کلمه خازنه در لغت نامه دهخدا

( خازنة ) خازنة. [ زِ ن َ ] ( ع ص ) تأنیث خازن. رجوع به خازن شود.
خازنه.[ زِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خواهر زن چه خاء مخفف خواهر است و زنه معلوم است. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( برهان قاطع ). خواهر زن که خیازنه هم گویندش. ( شرفنامه منیری ) ( رشیدی ) ( سراج اللغة ) ( کشف اللغة ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( غیاث اللغة ) ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 378 ).

معنی کلمه خازنه در فرهنگ معین

(زَ نِ ) (اِمر. ) خواهرزن .

معنی کلمه خازنه در فرهنگ عمید

خواهر زن.

معنی کلمه خازنه در ویکی واژه

خواهرزن.

جملاتی از کاربرد کلمه خازنه

گر خنچه کند (عذرا) بر بامچه لم بس تیز دهد خازنه اش از ره کس طر
در سازه‌ها و پست‌های فشار قوی، آذرخش گیرها در آغاز توانراه‌های اندرونی به پست و نیز در کنار دگرگردان‌های توان و ابرپیچه‌ها (راکتورها) و انباشتارها (خازنها) کار گذاشته می‌شوند و برخی زمان‌ها شاید روی شینه‌ها نیز کار گذاشته شوند ولی جای دقیق آذرخش گیرها باید محاسبه و تعیین شود.
و قال ابن عباس: سمّی فرعون ذا «الاوتاد»، لانّه اذا کان غضب علی احد مدّه بین اربعة «اوتاد» حتّی یموت و کذلک فعل بامرأته آسیة بنت مزاحم و بامرأة خازنه خربیل و کانت ماشطة هیجل بنت فرعون. اصحاب سیر گفته‌اند که: این ماشطه دختر فرعون را موی بشانه میزد، شانه از دست وی بیفتاد، گفت: تعس من کفر باللّه.