حرف تعریف
معنی کلمه حرف تعریف در فرهنگ فارسی
معنی کلمه حرف تعریف در ویکی واژه
در لغتنامهی دهخدا واژهی الگو معادل با مدل، سرمشق، مقتدی و اسوه آورده شده است.[۱]
از دیدگاه هم کارکردی و هم روانی- اجتماعی، باید گفت، الگوها آن شیوههای زندگی هستند که از صور فرهنگی منشا میگیرند افراد بطور طبیعی با این الگوها سر و کار دارند و اَعمال آنها با این الگوها تطابق مییابند.(بیرو).
↑ الگو واژهای است مصطلح در بین جامعه شناسان آنگلوساکسون که عینا در زبان دیگر دانشها بهکار آمده است و معنای مدلگونه و هنجار از آن بر میآید لیکن هیچ یک از این واژگان به طور کامل معنای این اصطلاح را نمیرساند. به عبارت دیگر الگو آن چیزی است که شکل گرفته و در یک گروه اجتماعی به این منظور که به عنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار آید ، حضور مییابد.
جملاتی از کاربرد کلمه حرف تعریف
نامها در این زبان یکی از سه جنس مذکر، مؤنث یا خنثی دارند. همچنین اسمهای جمع هم گاهی چهارمین جنس این زبان درنظرگرفته میشوند. بر اساس اینکه یک نام چه جنسی داشته باشد و بر اساس جایگاهش در جمله، گاهی حرف تعریف ویژهای پیش از آن ظاهر میشود تا موقعیت آن واژه را در جمله نشان دهد. اضافه کردن این حرفهای تعریف، آلمانی را به بیشتر نزدیک میکند.
و نیز گویم که الف و لام اندر زبان عرب معرفست و لام و ها نه معرف باشد چون بدانی مر الف و لام را اندر عربیت حرف تعریف گفتهاند یعنی اسم که معنی او معرف نباشد مثل رجل و خواهند که معنی او را معین سازند الف و لام را داخل او گردانند و گویند الرجل از وی یک مرد معین قصد نمایند و چون الف و لام بدان نام اندر آید آن نام بر ایشان معروف شود اعنی شناخته شود چنانکه گویم الرجل الشمس و القمر هر نامیکه الف و لام بدو اندر آید آن نام را عرب، معرف خوانند اعنی شناخته از آنکه آنچنان است که الف دلیل عقل است چنانکه بیان این پیش ازین گفتیم اندرین کتاب و او نخستین حرف است چنانکه عقل نخستین پدید آورده است نه از چیزی و لام مانند الفست که لام مرکب است از دو خط چنین «ل» و الف یک خط است چنین «ا» و لام دلیل است بر نفس کل که به میانجی عقل پدید آمده است و دوم چیز است چنانکه لام دو خط است چنین «ل» و شناختن مر همه چیزها را به عقل و نفس است و این دو حرف به میانجی همه حرفها اندر آید و اندر سخن این حرفها بسیار آید. و اندر ترتیب حروف میان الف و میان لام بیست و یک حرف است و اندر ترکیب حروف نخست حرف الف است و باز حرف لام است و اندر کلیمه شهاده نخست حرف لامست و آنگه الف است از بهر آنکه این اشارتست مردم را که بدانچه نخست اندر مردم نفس اثر کند و نادان باشد و عقل پس از آن بدو پیوندد تا دانا شود و هر چه اندر این عالم نخست پدید آید بباید دانستن که اندر آن عالم بازپستر است پس این حالِ پدیدآمدنِ نفس پیش از عقل (در این عالم دلیل است که) اندر آن عالم نخست عقل است و نفس ازو پدید آمده است.