تخته کردن

معنی کلمه تخته کردن در لغت نامه دهخدا

تخته کردن. [ ت َ ت َ / ت ِ ک َ دَ ]( مص مرکب ) بند کردن دکان. ( آنندراج ). بستن دکان.
- دکان خود را تخته کردن ؛ از دعاوی علمی و ارشادی خود دست بداشتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- دکان کسی را تخته کردن ؛ وی را بی اعتبار کردن. دعاوی علمی کسی را باطل ساختن. او را در انظار بی ارزش و نادرست نمودن.

معنی کلمه تخته کردن در فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص م . ) بستن ، تعطیل کردن .

معنی کلمه تخته کردن در فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) پهن کردن . ۲- بساط خود را بر چیدن . ۳- ( مصدر ) ساکت ماندن .یا تخته کردن دکان . ۱- بند کردن دکان بستن آن تعطیل کردن آن .۲- جمع کردن بساط خود.

معنی کلمه تخته کردن در ویکی واژه

بستن، تعطیل کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تخته کردن

از ناقصان خموشی عرض کمال باشد نتوان به تخته کردن برچیدن این دکان را