تفتیق. [ ت َ ] ( ع مص ) شکافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پاره کردن و شکافتن. ( آنندراج ) : جهد فرعونی چو بی توفیق بود هرچه او می دوخت آن تفتیق بود.مولوی.|| گشادن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تکثیر. || تلخیص و بیان شعر و یقال للشاعر: فتق و لاتشقق. ( از اقرب الموارد ).
معنی کلمه تفتیق در فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) کهنه شدن ، شکافتن ، دریدن .
معنی کلمه تفتیق در ویکی واژه
کهنه شدن، شکافتن، دریدن.
جملاتی از کاربرد کلمه تفتیق
جهد فرعونی چو بی توفیق بود هرچه او میدوخت آن تفتیق بود