جا گرفتن

معنی کلمه جا گرفتن در لغت نامه دهخدا

جاگرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) گنجیدن. گنجایش ظرفی برای قرار دادن چیزی در آن. || پیش از دیگران جائی را تصرف کردن. در جاهای عمومی ، مانند مسجد و میدانهای اسب دوانی و جز آن جائی را پیش از دیگران در اختیار گرفتن. چیزی مانند سبحه یا سجاده در مسجد گذاشتن نشانه آنکه آنجای گرفته شده است.

معنی کلمه جا گرفتن در فرهنگ معین

(گِ رِ تَ ) (مص ل . ) ۱ - در جایی استقرار یافتن . ۲ - جایی را به خود اختصاص دادن .

معنی کلمه جا گرفتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- در جایی استقرار یافتن : (( هم. مدعوان در یک سالن جا نمیگیرند. ) ) ۲- جایی را بخود اختصاص دادن : (( هر کس در مسجد برای خود جهت شنیدن وعظ جا گرفته بود. ) )

معنی کلمه جا گرفتن در ویکی واژه

در جایی استقرار یافتن.
جایی را به خود اختصاص دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه جا گرفتن

بس که بودند هر دو مایل هم جا گرفتند در مقابل هم
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً فاحشه اینجا کشف عورت است در طواف، و گفته‌اند: تحریم بحیره و سائبه و وصیله است، و گفته‌اند: عام است در همه معاصی، و درین آیت اضمار است، یعنی: و اذا فعلوا فاحشة عبادة فنهوا عنها، قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا میگوید: چون کاری زشت کنند، و آن را از خود عبادتی شناسند، و ایشان را از آن نهی کنند، جواب دهند و گویند: وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا، ما پدران و اسلاف خود را برین یافتیم. چون ایشان را گویند: پدران شما این از کجا گرفتند؟ و از کجا برساختند؟
سایه صاحب بفرقت بادکاندر ظل او جا گرفتن در پناه ظل یزدان بودن است
از آن کار، پر بیم گشت آن سپاه همان دم از آنجا گرفتند راه
سَرِ هفته ز آن جا گرفتند راه رسیدند زی خوش یکی جایگاه
جا گرفتن به دل دوست نه اندازه ماست تو همان گیر که آهیم و اثر داشته‌ایم