زنگباری
معنی کلمه زنگباری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه زنگباری
زلف چون دربند روم روی اوست من چرا در زنگباری ماندهام
چون چشمت آب گیرد پیشت یکی بود هندی و زنگباری و آلانی و فرنگ
گدایان دمشقی را نگر سامان سلطانی خداوندان یثرب را شمار زنگباریها
ز شامش صدشکن بر زنگبارست ولی هرچین ز شامش زنگباریست
گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست
چو بحر شب برامد از کناری همه چین گشت همچون زنگباری
هر چنبری چو ماری، هر شقهای تتاری هر حلقه زنگباری، از طره بر جبینت