معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 139
- موسیجه
- پتخ
- وارونی
- گرمب
- مصدع
- مشارب
- ناوگروه
- پیماینده
- مستغفر
- کرایه کردن
- ملجاء
- نغول
- پیش خور
- لعیب
- واگفت
- ناهب
- کرکن
- ناشمرده
- نامعقول
- کوسان
- کتران
- کودکش
- نقابت
- کفچه
- میخوارگی
- پرثمر
- گذارنده
- کالک
- هی-
- هموگلوبین
- چرخ زدن
- نیوه
- کاویش
- گاو نر
- کاملیا
- چشم تنگ
- گانیمد
- مهبل
- گردمان
- مورک
- میانهروی
- نبالت
- نادن
- چنگالی
- کوژپشتی
- کادوسیان
- ناموسی
- پریکلس
- هراسیدن
- گرم گشتن
- کیسه کش
- نادیده گرفتن
- پس زدن
- پرتگاه
- کماس
- پیکانه
- پیشباز
- پوکر
- موسر
- مغتنم
- هیوم
- پیش کردن
- پسروار
- پاکوب
- پرجوش
- کاردک
- معسر
- میسیونر
- پخت و پز
- پیشقدم
- پلاس آخور
- پشماگند
- پا زدن
- هفت سین
- کوجا
- ناتندرست
- نژندی
- دردآشام
- گرنج
- پادافره
- کارگزینی
- پاسکال
- پیش درآمد
- چنگ زدن
- کوبش
- پرخواری
- مطمئناً
- مجمره
- کامگار
- کامیون
- منفور
- همکف
- گره گشا
- چشم شور
- پس خور
- کجک
- پریسا
- پی فراخ
- کادو
- گرد روی
- نازنده
- کندنه
- پایدان
- پروش
- مزکت
- کردوس
- کفری
- کأس
- معزز
- کمینگاه
- کارآزمایی
- مقوا
- میراثی
- معوق
- پیزر
- کبودراهنگ
- نقیع
- موبور
- مشغوف
- مکیدنی
- پیچان شدن
- پیاده کردن
- پادافراه
- هجونامه
- مطموع
- مسارعت
- هفت بنا
- منفق
- وطأت
- گردل
- کرمند
- گرگم
- نوش خند
- ننگ داشتن
- پایسته
- مستأصل
- مظله
- مکتتم
- معلل
- مکنوز
- گداره
- نعیب
- ممشوق
- مصافات
- والاتبار
- نداوت
- چخت
- مقمر
- کاکویی
- پشت پا زدن
- مژو
- چوبک زن
- وخشی
- پالایشگر
- منفصم
- نابالغی
- چرت زدن
- ملواح
- کار و کیا
- چگلی
- چلنگر
- معرت
- چهلمین
- مغاص
- نقاوه
- چپو
- کفچه مار
- گردماه
- مقره
- مستقبح
- گردن گرفتن
- مچک
- نامحتمل
- پسردائی
- مکوکب
- ورغست
- مستنکر
- مفیض
- نخل بندی
- پیشآگهی
- چشم بلبلی
- مطواع
- چشم پیش
- مزکوم
- پایاپای
- فقاره
- کسوب
- پردهپوشی
- نکته گیری
- منتجع
- پهلوان پنبه
- کرسب
- عضاده
- میانه کردن
- فره مند
- نمونش
- گرونده
- کج پلاس
- هندسه تحلیلی
- چله نشستن