گرم گشتن. [ گ َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) تاب و حرارت پیدا کردن و یافتن : و آن زیرزمین گرم گشت و براحت افتادند. ( مجمل التواریخ والقصص ص 101 ). || مشغول شدن به. پرداختن به : چو بشنید ماهوی بی آب و شرم بر آن آسیابان سرش گشت گرم.فردوسی. || دل به کسی گرم گشتن. امیدوار شدن. نیرو یافتن. قوی دل گشتن : دل پهلوانان بدو گرم گشت سر طوس نوذر بی آزرم گشت.فردوسی.
معنی کلمه گرم گشتن در فرهنگ معین
( ~ . گَ تَ )(مص ل . )بی قرار شدن ، خشمگین شدن .
معنی کلمه گرم گشتن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - حرارت یافتن گرم شدن ۲ - مشغول شدن به پرداختن به : چو بشنید ماهوی بی آب و شرم بر آن آسیابان سرش گشت گرم ... یا گرم گشتن دل بکسی . بوی امیدوار شدن قوی دل گشتن بدو : دل پهلوانان بدو گرم گشت سر طوس نوذر بی آزرم گشت .
معنی کلمه گرم گشتن در ویکی واژه
بی قرار شدن، خشمگین شدن.
جملاتی از کاربرد کلمه گرم گشتن
از آن مجمر چو آتش گرم گشتند سپندی سوختند و در گذشتند