پس خور
معنی کلمه پس خور در فرهنگ معین
معنی کلمه پس خور در فرهنگ فارسی
معنی کلمه پس خور در ویکی واژه
بازماندة غذا.
جملاتی از کاربرد کلمه پس خور
ابن عبّاس گوید از تواضع بود، آنک مرد پس خوردۀ برادر خویش خورد.
زیر رخش آن گردن سیمین کشیده صبحی است بلند از پس خورشید دمیده
ز پس خورشید و باد سام از پیش کباب خوبش دیدم در بر خویش
زیر رخشان گردن سیمین کشیده صبحی است بلند از پس خورشید دمیده
پس رها از حلقهٔ دامش کند اندک اندک پس خورد رامش کند
نرم نرمک میخ خود برکند زود با سبو پیوست و پس خورد آنچه بود
وز آن پس خورد سوگندان دیگر به فرق شاه مصر و تاج و افسر
بساط بیشرفی، ز آن سپس خورَد بر هم رسد به کیفر خود، نیز قاتلِ مریم
تا بکون پس خوردنی خوش نیست خیز پا بکون وا زن چو غازی وا گریز
پس خوری و فضله سازی نان خویش روز دیگر جان کنی چون روز پیش