پس زدن

معنی کلمه پس زدن در لغت نامه دهخدا

پس زدن. [ پ َ زَ دَ ]( مص مرکب ) دور کردن چنانکه خاشاک را از روی آب و امثال آن عقب زدن. || بدنبال گذاردن. پیش افتادن از همکاران : همه هم درسان خود را پس زده است.
- امثال :
از پا پس میزند با دست پیش میکشد ؛ چیزی را که بزبان از قبول آن سر میزند در معنی طالب آن است و با کنایات و دیگر کارهاخواستاری خود را می نماید. و نیز رجوع به پس... شود.

معنی کلمه پس زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- عقب زدن دور کردن . ۲- جا گذاشتن بدنبال گذاردن : همشاگردیهایش را پس زده .

معنی کلمه پس زدن در فرهنگستان زبان و ادب

[پیوند] ← پس زنی 2

معنی کلمه پس زدن در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:برگرداندن

معنی کلمه پس زدن در ویکی واژه

parare
respingere

جملاتی از کاربرد کلمه پس زدن

هارون الرشید خود به مخلوقیت قرآن اعتقاد نداشت و کار بین گرفتن و باز پس زدن بود تا این که مامون به خلافت رسید. و هر چند گاه یک بار کسی را برای فراخواندن مردم بدین مساله پیشی میداد یا در پی می فرستاد.
تو پای پیش نهادی به ره که بخرامی به پای پس زدن خسته صبر بیرون شد