مغتنم

معنی کلمه مغتنم در لغت نامه دهخدا

مغتنم. [ م ُ ت َ ن َ ] ( ع ص ) غنیمت شمرده شده و هر چیز گرانمایه که به آسانی دستیاب نشود و هر چیز با قدر و قیمت و نفیس. ( از ناظم الاطباء ). غنیمت پنداشته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
غصه مفزای سران را به ستیز
خاصه کانفاس سران مغتنم است.خاقانی.گفت دختر ای پدرخدمت کنم
هست پندت دلپذیر و مغتنم.مولوی.برد او را پیش عزی کاین صنم
هست در اخبارغیبی مغتنم.مولوی.من به ربع عشر آن ای مغتنم
مرد شاعر را خوش و راضی کنم.مولوی.- مغتنم پنداشتن ؛ مغتنم دانستن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ترکیب بعد شود.
- مغتنم داشتن ؛ غنیمت دانستن. غنیمت شمردن : به انواع مبرتش مخصوص گرداند و حسن الحضور او را مغتنم دارد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 272 ). و رجوع به ترکیب بعد شود.
- مغتنم دانستن ؛ قدر دانستن. هرچیز با قدر و بها را مغتنم پنداشتن. ( ناظم الاطباء ).
- مغتنم شمردن ؛ غنیمت شمردن. غنیمت پنداشتن :
بی حاصلی نگر که شماریم مغتنم
از عمر آنچه صرف خور و خواب می شود.صائب.|| غنیمت گرفته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || هرچیز که بی دسترنج به دست آید و هر چیز مفت و رایگان و هر چیز که آن را مفت پندارند. ( ناظم الاطباء ).
مغتنم. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) غنیمت شمارنده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اغتنام شود. || دارای غنیمت و توانگر شده و دولتمند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مغتنم در فرهنگ معین

(مُ تَ نَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - غنیمت شمرده شده . ۲ - غنیمت گرفته شده .
(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) غنیمت گیرنده ، غنیمت شمرنده .

معنی کلمه مغتنم در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] باارزش.
۲. غنیمت شمرده.

معنی کلمه مغتنم در فرهنگ فارسی

غنیمت شمرده شده، غنیمت گرفته شده، غنیمت پنداشته شده
( اسم ) ۱ - غنیمت گیرنده . ۲ - غنیمت شمرنده .

معنی کلمه مغتنم در ویکی واژه

غنیمت شمرده شده.
غنیمت گرفته شده.
غنیمت گیرنده، غنیمت شمرنده.

جملاتی از کاربرد کلمه مغتنم

ابن یمین اگر بکمندت خورد بساط باید کشید و داشت چنین کار مغتنم
(صابر) وصال یاران حیف است مغتنم دان همواره در گلستان، گل زیردست و پا نیست
در شانزده سالگی، وی به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و دو سال به منشیگری میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، وزیر خارجه وقت، مشغول بود. بعد از دو سال منشیگری محمد میرزا با سمت دبیر دومی در سال ۱۲۹۸ قمری /۱۲۶۰ خورشیدی /۱۸۸۱ میلادی عازم پاریس شد. او فرصت را مغتنم شمرد و در دانشگاه سوربن فرانسه در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. پس از اخذ پایان‌نامه لیسانس، یک سال نیز در رشته حقوق اداری درس خواند و در سال پنجم اقامت خود در پاریس، به رتبه نایب اولی سفارت ارتقا یافت. در سفر سوم ناصرالدین شاه به سال ۱۳۰۶ ق، وی به عنوان مترجم دکتر فوریه که تازه استخدام شده بود، برگزیده شد و پس از هشت سال اقامت و تحصیل و مأموریت، به ایران بازگشت.
حضور همنفسان مغتنم شمر صائب که لذتی به ملاقات دوستان نرسد
دیده از روی عرقناک سمن رویان مپوش مغتنم دان وقت را تا هست اختر در گذار
فرصت جلوه مغتنم‌ شمرید خط چلیپاست چون ورق برگشت
قید هستی را دو روزی مغتنم باید شمرد ای ز فرصت بیخبر صیادت آهو می‌شود
آمد و رفت نفس مغتنم راحت ‌گیر زندگی‌کو اگر این‌گرد ز رم می‌گذرد
نفسی‌ست مغتنم هوس‌ طربی و حاصل عبرتی سر بام فرصت پر فشان چو سحر به‌ کسب هوا بیا
تومغتنم شمر آن دم زبهر استغفار که آن هم ار نکنی کار زاعتذار گذشت
من به ربع عشر این ای مغتنم مرد شاعر را خوش و راضی کنم