مستغفر

معنی کلمه مستغفر در لغت نامه دهخدا

مستغفر. [ م ُ ت َ ف ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استغفار. آمرزش خواهنده. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به استغفار شود.

معنی کلمه مستغفر در فرهنگ معین

(مُ تَ فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) آمرزش خواه .

معنی کلمه مستغفر در فرهنگ فارسی

آمرزش خواهنده، کسی که استغفارمیکند
( اسم ) آمرزش خواهنده .

جملاتی از کاربرد کلمه مستغفر

جرم مستغفر بسی از طاعت معجب به است گرچه اندر شرع نبود ذنب از استغفار به
رانده شد ابلیس از مستکبری گشت مقبول آدم از مستغفری
سجود کردم و مستغفرانه نالیدم بدید اشک مرا در فغان و پردردی
و گفت: حق تعالی یاد کرده است انواع عبادت را که الصابرین و الصادقین و الفانتین و المتقین و المستغفرین بالاسحار ختم جمله مقامات بر استغفار کرده است تا بنده بینا گردد بر تقصیر خویش بر همه افعا ل و احوال پس از همه استغفار کند.
اقتدار توبه و اشگ سحرگاهیش ده تا کند در جنب «هم مستغفرین » جا ساخته
خطیب رحم تو گوید دعای مستغفر طبیب مهر تو داند دوای استغفار
و یَسْتَغْفِرُونَ لمن فی الارض من المؤمنین، کقوله: وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا، و قال فی الکفار: و أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ و استغفار الملائکة للمؤمنین شفاعتهم لهم، و قیل یسئلون لهم الرزق. أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ هذا بشارة باجابته للمستغفرین، قال بعضهم هیب فی الابتداء ثم بشر و الطف فی الانتهاء.
گر بنالیدی و مستغفر شدی نورِ رفته از کرم ظاهر شدی
هرکه مستغفر بود اندر گناه حق ز نارِ دوزخش دارد نگاه
زفیر جهنّم. حطّی حطّت الخطایا عن المستغفرین کلمن کلام اللَّه لا مبدّل لکلماته.