کارگزینی

معنی کلمه کارگزینی در لغت نامه دهخدا

کارگزینی. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ) انتخاب شغل. گزینش کار. استخدام. || ( اِ مرکب ) ( اداره ٔ... ) اداره ای است که در وزارت خانه به کار اعضاء رسیدگی کرده شغل آنها را معین و تغییر مأموریت آنها را مطابق اطلاعات و احتیاج و شایستگی هر یک تعیین مینماید و سابقاً پرسنل نامیده میشد. ( فرهنگستان ) ( فرهنگ نظام ).

معنی کلمه کارگزینی در فرهنگ معین

(گُ ) (حامص . اِمر. )۱ - به کار گماشتن (کسی را ). ۲ - اداره ای که به کار استخدام ، ماموریت ، ترفیع ، انتقال ، بازنشستگی و سایر امور مربوط به کارمندان و کارکنان یک سازمان می پردازد، ادارة استخدام .

معنی کلمه کارگزینی در فرهنگ عمید

بخشی در ادارات که مسئول نگه داشتن سوابق خدمت کارمندان آن اداره و تغییر مٲموریت آن ها است، واحد استخدام.

معنی کلمه کارگزینی در فرهنگ فارسی

اداره ایست که در وزارت خانه بکار اعضائ رسیدگی میکند
( اسم ) ادار. کار گزینی . اداره ایست در وزارتخانه یا اداره ای مستقل که بکار اعضا رسیدگی کند و شغل ماموریت ایشان را مطابق اطلاعات و شایستگی و سوابق آنان و احتیاج اداری تعیین نماید ادار. استخدام پرسنل .

معنی کلمه کارگزینی در فرهنگستان زبان و ادب

{Adjutant General's Corps} [علوم نظامی] بخشی از ستاد نیروهای مسلح که مجری طرح های مربوط به مدیریت نیروهای انسانی است * مصوب فرهنگستان اول

معنی کلمه کارگزینی در ویکی واژه

به کار گماشتن (کسی را)
اداره‌ای که به کار استخدام، ماموریت، ترفیع، انتقال، بازنشستگی و سایر امور مربوط به کارمندان و کارکنان یک سازمان می‌پردازد، ادارة استخدام.

جملاتی از کاربرد کلمه کارگزینی

وی مدتی رئیس ادارهٔ استخدام شهرستان‌ها در کارگزینی وزارت فرهنگ و مدتی رئیس کارگزینی دانشگاه تهران بود.
به سبب مشارکت وی در بانک صنایع طی سال‌های ۱۳۵۴ الی ۱۳۵۶ و حضور در جلسات این بانک، وی در مظان اتهام و همکاری با رژیم پهلوی قرار گرفت. با اینکه کارمند بانک نبود در ۲۷ مرداد ۱۳۵۹ کارگزینی بانک صنایع سابق، وی را اخراج کرد و ممنوع‌الخروج شد. در بهمن ۱۳۶۱ با قید تعهد مبنی بر عدم خروج از حوزه قضایی تهران و کاشان و سپردن وثیقه پنج میلیون‌تومانی آزاد شد.