معنی کلمه نوش خند در لغت نامه دهخدا
چو گل خوردن باده شان نوشخند
چو بلبل به مستی همه هوشمند.نظامی.در نوشخندبرق خطر هست ، زینهار
بازی مخور ز چهره خندان روزگار.صائب ( از آنندراج ).چون گل شکفته باش در این انجمن که صبح
تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند.صائب ( از فرهنگ فارسی معین ). || ( ص مرکب ) شیرین خنده :
رخ را نمکسِتان کنم از اشک شور از آنک
چشمم نمک چِنَد ز لب نوشخند او.خاقانی.