معسر

معنی کلمه معسر در لغت نامه دهخدا

معسر. [ م ُ س ِ ] ( ع ص ) درویش. ( دهار ).درویش تنگدست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دست تنگ. آنکه در تنگی است. آنکه در سختی است. مقابل موسر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
از سواد شب برون آرد نهار
وز کف معسر برویاند یسار.مولوی. || ( اصطلاح حقوقی ) کسی است که بواسطه عدم کفایت دارایی یا دسترسی نداشتن به مال خود قادر به پرداخت هزینه دادرسی یا دیون خود( اعم از محکوم ٌبه و اوراق لازم الاجرای ثبت و مالیات ) نباشد . ( از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ) :
وام دارشرح این نکته شدم
مهلتم ده معسرم زان تن زدم.مولوی.غریم مقر بر غارم معسر صبر کند. ( مجالس سعدی ص 22 ). رجوع به اعسار شود.
معسر. [ م ُ ع َس ْ س َ ] ( ع ص ) دشوار. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
آن میسر نبود اندر عاقبت
نام او باشد معسر عاقبت
تو معسر از میسر بازدان
عاقبت بنگر جمال این وآن.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 12 ).و رجوع به تعسیر شود.
معسر. [ م ِ س َ ] ( ع ص ) مرد تنگ گیر غریم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مردی که برغریم تنگ گیرد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه معسر در فرهنگ معین

(مُ س ) [ ع . ] (اِفا. ) درویش ، تنگدست .
(مُ عَ سِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) سخت کننده ، دشوارکننده .

معنی کلمه معسر در فرهنگ عمید

۱. (حقوق ) کسی که دچار تنگدستی شده باشد و از عهدۀ ادای قرض خود برنیاید.
۲. [قدیمی] نیازمند، تنگ دست.
دشوار .

معنی کلمه معسر در فرهنگ فارسی

نیازمند، تنگدست، کسی که دچارتنگدستی شده باشدوازعهده ادائ قرض خودبرنیاید
( اسم ) سخت کننده دشوار کننده .
مرد تنگ گیر غریم را مردی که بر غریم تنگ گیرد .

جملاتی از کاربرد کلمه معسر

۴۲. با غریم موسر و غارم معسر صبر کند و به قدر حال از وی به قسط بستاند و اگر از هر دو طرف مفلسانند و خزینۀ بیت المال معمور شاید که بفرماید ادا کردن. و اگر از خزینه مملکت بدهد روا باشد که ملک و دولت را به قیاس ظاهر، گنج و لشکر محافظت می کند و اما به حقیقت دعای مسکینان.
از سواد شب برون آرد نهار وز کف معسر برویاند یسار
و قال «من احب ان تستجاب دعوته و تکشف کربته فلییسر علی المعسر»
جیش سالاری پیدا شد و تاراجم کرد مفلس و معسر و بی مایه و محتاجم کرد
جود محمودی در آغاز جهانگیریش بود چون فزون شد گنج‌، رادی رفت و آمد معسری
آن که درویشان را به نسیه چیزی می دهد و می فروشد اگر همه اندک باشد بر عزم آن که بازنخواهد و اگر معسر بمیرند در کار ایشان کند. و در سلف کسانی بودند که ایشان دو یادگار داشتندی، یکی نامهای مجهول بودندی که همه درویشان بودندی و نام ننوشتندی تا اگر وی بمیرد کسی از ایشان چیزی باز نخواهد و این قوم از جمله بهترینان نداشتندی، بلکه بهترین آن را داشتندی که خود یادگار نداشتی نام دوریشان را، که اگر بازدادندی بازاستندندی، و اگر نه، طمع از آن گسسته داشتندی. اهل دین در معاملت چنین بودند و درجه مردان دین در معاملت دنیا پدید آید. هر که پای بر یک درم شبهت نهد برای دین را، از جمله مردان دین است.
و روی عنه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من شدد علی امری فی التقاضی اذا کان معسرا شدد اللَّه عز و جل علیه فی قبره»
تو معسر از میسر بازدان عاقبت بنگر جمال این و آن
قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من انظر معسرا او ترک له، کان فی ظل اللَّه و کنفه یوم القیمة»
وام‌دار شرح این نکته شدم مهلتم ده معسرم زان تن زدم