معنی کلمه پیزر در لغت نامه دهخدا
بادزن گاهی تواند دست او را بوسه داد
کاش ما هم اعتبار پیزری میداشتیم.حمیدی طهرانی. || مطلق حشو از پیزر و غیر آن.
- پیزر در جوال گذاشتن ؛ در حقه بازی و فریب دادن مهارت و تردستی داشتن. ( از فرهنگ نظام ).
- پیزر لای پالان یا در پالان کسی گذاشتن ؛ بدروغ و برای فریفتن او، اورا ستودن. باد در آستین او کردن. هنداونه زیر بغل او نهادن. او را برای فریفتن تبجیل کردن و ستودن. بمزاح و تقریع، حرمت و بزرگ داشتن او.