پادافره

معنی کلمه پادافره در لغت نامه دهخدا

پادافره. [ اَ رَه ْ ] ( اِ مرکب ) باداَفرَه. رجوع به بادافره شود.

معنی کلمه پادافره در فرهنگ فارسی

( اسم ) پادافراه
باد افره

جملاتی از کاربرد کلمه پادافره

به آتش‌مان چه سوزد نه خدایست که دوزخ دار و پادافره نمایست
کس به عهدش دست سوی می نبردی بیدریغ زانکه بد در عهد او پادافره میخواره تیغ
گرت جان گرامیست پس داد کن ز یزدان و پادافرهش یاد کن
ز یزدان بیندیش و روز شمار ز پادافره دوزخش بیم دار
نه از پاداش من رامش پذیری نه از پادافرهم پرهیز گیری
مسیح - بر پیامبر ما و بر او درود بادا - اگر مردمان را در قبال معصیت پادافره نمی دادند نیز، زیبنده آن بود که بسپاس نعمتی که دارند، گرد معصیت نگردند.
کُشم هر گُره را به پادافرهی فرستم به شهری سر هر مهی
کسی کاو ز فرمان او سرکشید ز پادافرهم سخت کیفر کشید
ترا زین پیش بسیار آزمودم چه پاداش و چه پادافره نمودم
هر چند که من اگر در صدد مجازات دشمنان و پادافره دادن بدگویان برمی آمدم، هلاکتشان نزد من آسان و راه فنایشان نزدیک بود. همچنانکه در گذشته سروده ام: