پشماگند

معنی کلمه پشماگند در لغت نامه دهخدا

پشماگند. [ پ َ گ َ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی باشد که آنرا پرپشم کنند و مابین پشت ستور و تنگ بار گذارند. ( برهان قاطع ). خوی گیر. زین یا جل شتر که پالان بر زبر آن نهند. بَردَعَة. ( منتهی الارب ). بَرذَعَة. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). حِلس. ( دستوراللغة ) . اِکاف. وکافة. قرطان. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). قُرطاط. ( نصاب ) ( منتهی الارب ). قِرطاط. وَلیّة. ( منتهی الارب ) :
کفش عیسی مدوز از اطلس
خر او را مساز پشم آگند.سنائی.تا چنو خر ز بهر پشماکند
ببرد گاو لوت نقل و شراب.سوزنی.سیه گلیم خری ژنده جل و پشماکند
که ژندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو.سوزنی.هم سگان را قلاده زرین است
هم خران را خز است پشماگند.خاقانی.که بجان آمدم ز محنت و رنج
داغ بیطار و بار پشم آکند.سعدی.بردعی ؛ پشماکندفروش. ( تفلیسی ). || پالان الاغ. ( برهان قاطع ). پالان چهارپایان.

معنی کلمه پشماگند در فرهنگ معین

( ~ گَ ) (اِ. ) = پشماکند: آگنده از پشم ، روکشی برای پشت چهارپایان که آن را از پشم پر می کنند، پالان چهارپایان .

معنی کلمه پشماگند در فرهنگ عمید

۱. آگنده از پشم.
۲. (اسم ) روکش ستور که لای آن پشم دوخته باشند، پالان، جُل: که به جان آمدم ز محنت و بند / داغ و بیطار و بار و پشماگند (سعدی۲: ۷۴۰ ).

معنی کلمه پشماگند در ویکی واژه

پشماکند: آگنده از پشم، روکشی برای پشت چهارپایان که آن را از پشم پر می‌کنند، پالان چهارپایان.

جملاتی از کاربرد کلمه پشماگند

بیل و دلو و رسن و پشماگند با جوال و جل و پالان بستد
کفشِ عیسی مدُزد و از اطلس خرِ او را مساز پشماگند
عالم بسریش حکم درهم پیوند کایشان چو خرند و حکم تو پشماگند