مشغوف

معنی کلمه مشغوف در لغت نامه دهخدا

مشغوف. [ م َ ] ( ع ص ) دیوانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کسی که اندرون دلش چیزی رسیده باشد. ( غیاث ). شیفته و دیوانه در دوستی و عشق. ( از اقرب الموارد ) : زنبور انگبین بر نیلوفر نشیند وبه رایحه معطر و نسیم معنبر آن مشغول و مشغوف . ( کلیله و دمنه چ قریب ص 92 ).
ای عراق ، اﷲ جارک نیک مشغوفم به تو
وی خراسان ، عمرک اللَّه سخت مشتاقم به تو.خاقانی.

معنی کلمه مشغوف در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) دیوانة محبت ، شیفته .

معنی کلمه مشغوف در فرهنگ عمید

دلداده، فریفته.

معنی کلمه مشغوف در فرهنگ فارسی

( صفت ) دیوان. محبت شیفته مفتون

معنی کلمه مشغوف در ویکی واژه

دیوانة محبت، شیفته.

جملاتی از کاربرد کلمه مشغوف

و گفته‌اند که رسول خدا در صدر اسلام در نمازها قراءت آشکارا خواندی، مشرکان بر در مسجد بایستادند و گفتند لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه. یکی صفیری میکرد و یکی دست میزد یعنی که تا کسی از رسول خدا قرآن نشنود، که رسول خدا هر گه که قرآن خواندی هر کس که شنیدی همگی دل خویش بوی دادی و بآن مشغوف گشتی، مشرکان چنان میکردند تا مردم را از سماع وی باز دارند. رسول خدا چون دید که ایشان چنین میکنند در نماز پیشین و دیگر جهر بگذاشت و قراءت نرم خواند.
نه به تنزیه شو چنان مشغوف که به نفی صفت شوی موصوف