نداوت

معنی کلمه نداوت در لغت نامه دهخدا

نداوت. [ ن َ وَ ] ( ع اِمص ) نداوة. تری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نمناکی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). رطوبت. ندی. ندوت. نم :
هوا از لطافت در او مشک ریز
زمین از نداوت در او چشمه خیز.نظامی.رجوع به نداوة شود.
نداوة. [ ن َ وَ ] ( ع مص ) تر شدن. ( از اقرب الموارد )( از المنجد ). تری زمین. ( ناظم الاطباء ). || رسیدن باران به زمین. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || ندی. ندوة. رجوع به ندی شود. || رفتن آواز. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

معنی کلمه نداوت در فرهنگ معین

(نَ وَ ) [ ع . نداوة ] (حامص . ) ۱ - تری ، نمناکی . ۲ - تازگی ، طراوت .

معنی کلمه نداوت در فرهنگ عمید

۱. تر شدن، تری، نمناکی.
۲. شادابی، طراوت.

معنی کلمه نداوت در فرهنگ فارسی

۱ - تری نمناکی .۲ - تازگی طراوت : چون روزگاردولت بسر آمددرختی راماندکه میه نداوت وطراوت ازوبرود...

معنی کلمه نداوت در ویکی واژه

تری، نمناکی.
تازگی، طراوت.

جملاتی از کاربرد کلمه نداوت

هوا از لطافت درو مشک ریز زمین از نداوت در او چشمه خیز
هلال بدر شود از سخاوت خورشید نهال سرو شود از نداوت باران
حق بود بود و کل نمودوی است اوست بحر و همه نداوت اوست
هرجا رسیده‌اند به ترکیب اتفاق چون زخم‌های کهنه نداوت چکیده‌اند