پرده‌پوشی

معنی کلمه پرده‌پوشی در لغت نامه دهخدا

پرده پوشی. [ پ َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) ستاری :
ز آنجا که پرده پوشی عفو کریم تست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار.حافظ.

معنی کلمه پرده‌پوشی در فرهنگ عمید

۱. رازپوشی، رازداری.
۲. کاری یا امری را پنهان داشتن.
۳. خطا و لغزش کسی را پنهان ساختن.

معنی کلمه پرده‌پوشی در فرهنگ فارسی

کتمان نهان کردن امری بدون پرده پوشی باید بگویم صریحا باید بگویم .

جملاتی از کاربرد کلمه پرده‌پوشی

ز پرده‌پوشی برگ شکوفه، گردیده است مثال لیلی چادر گرفته، بستان‌ها
می‌کنم صائب ز صندل پرده‌پوشی درد را حاش للّٰه شکوه‌ای از درد‌سر باشد مرا
حیا چندان که خود را می‌کشد در پرده‌پوشی‌ها به شوخی‌های آن چاک گریبان برنمی‌آید
نباشد پرده‌پوشی تیر کج را چون کمان صائب کجا زاهد برون از گوشه محراب می‌آید؟
از تو دانم یقین که مستورم پرده‌پوشیت کرده مغرورم
اسباب پرده‌پوشی خذلان خویش جست در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود
به یمن همّت بدنامی از خطر رستم که پرده‌پوشی عشق است هر چه رسوایی‌ست
ندارد عشق دست از پرده‌پوشی بعد مردن هم ز خاکِ آشنایان سبزهٔ بیگانه می‌خیزد
نادانی تغافل هنگام پرده‌پوشی نزد کلیم بهتر از علم صد کتاب است
قلندرمشربان را پرده‌پوشی کی بود لازم در این ره کوچک ابدال است از ابدال رسواتر