عضاده

معنی کلمه عضاده در لغت نامه دهخدا

( عضادة ) عضادة. [ ع ِ دَ ]( ع اِ ) عضادة الشی ٔ؛ جانب آن چیز. ( منتهی الارب ). عضادةالطریق ؛ جانب راه. ( از اقرب الموارد ). || بازوی در. ( دهار ). هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند. بازوی در. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عضادتان و عضادتین شود. ج ، عضادات. ( دهار ). || معاون. یار. یاور. ( فرهنگ فارسی معین ): فلان عضادة فلان ؛ از او جدا نمیشود و یا او را معاونت میکند و همراهی مینماید. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح اسطرلاب ) قطعه ای است مستطیل ملصق بر پشت اسطرلاب که آن را بجهت احکام به گردش درآورند. ( فرهنگ فارسی معین ). چیزی است شبیه مسطره ای که دارای دو شطبه است که آن دو را لبنتین گویند، و در وسط هر یک از آن دو لبنه سوراخی است. و این عضادة بر پشت اسطرلاب باشد و بدان ارتفاع شمس و کوکب گیرند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). جسمی که بر پشت حجره بسته باشند، و در وقت حاجت آن را حرکت دهند. پس اگر عضاده چنان باشد که چون شظیه ارتفاع بر خط علاقه نهند، خط علاقه منصف سطح آن عضاده باشد، آن عضاده را عضاده تام گویند. و اگر بر وجهی باشد که طرف آن بر خط منطبق بود، آن را عضاده محرف خوانند، و شظیه طرف باریک عضاده را گویند. و این لفظ از عضادتی الباب مأخوذ است که آن دو چوب باشد بر شکل دو مسطره از دو جانب در. و بعضی آن را بفتح عین و تشدید ضاد خوانده اند که مشتق از عضد باشد بمعنی یاری دادن ، چه یاری دهنده است مر منجم را در اعمال اسطرلاب. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح هندسه ) خطکشی است از چوب یا فنری که میتواند دور یکی از نقاط خود بچرخد و قطعه دیگر آن در حول صفحه مدرجی دوران کند، و آن برای اندازه گیری زوایا بکار رود. آلیداد را اروپائیان از «العضادة» گرفته اند. ( از فرهنگ فارسی معین ).
عضادة. [ ع ُ دَ ] ( ع ص ) امراءة عضادة؛ زن زشت و درشت بازو. ( منتهی الارب ). و رجوع به عُضاد شود.

معنی کلمه عضاده در فرهنگ معین

(عِ دَ یا دِ ) [ ع . عضاده ] (اِ. ) ۱ - جانب هر چیز. ۲ - ناحیه . ۳ - هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند. ۴ - معاون ، یاور. ۵ - قطعه ای است مستطیلی که بر پشت اسطرلاب الصاق شده و آن را به جهت احکام به گردش درآورند. ۵ - خط کشی است از چوب یا فنر که می ت

معنی کلمه عضاده در فرهنگ عمید

۱. یارویاور، معاون.
۲. جانب، ناحیه.
۳. کنار راه.
۴. هریک از دو طرف چهارچوب در.
۵. (نجوم ) خط کش فلزی با لوحۀ درجه دار که برای اندازه گیری زوایا به کار می رود.

معنی کلمه عضاده در فرهنگ فارسی

۱ - جانب هر چیز . ۲ - ناحیه . ۳ - هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند بازوی در . ۴ - معاون یار یاور . ۵ - قطعه ایست مستطیل ملصق بر پشت اسطرلاب که آن را به جهت احکام به گردش در آورند . ۶ - خط کشی است از چوب یا فنری که می توان دور یکی از نقاط خود بچرخند و قطعه دیگر آن در حول صفحه مدرجی دوران کند و آن برای اندازه گیری زوایا به کار می رود توضیح آلیداد را اروپاییان از العضاه گرفتهاند .
امراه عضاده زن زشت و درشت بازو

معنی کلمه عضاده در دانشنامه آزاد فارسی

عِضاده
اسطرلاب مسطح برنجی، ساخت استاد کمال اشرف زاده اصفهانی
۱. در اسطرلاب، نوعی خط کش مستطیل شکل واقع در پشت صفحۀ اسطرلاب که حول محوری دَوَران می کند و با تنظیم آن، ارتفاع اجسام آسمانی همچون خورشید، ماه، سیاره ها، و ستارگان را می توان اندازه گرفت. ۲. در هندسۀ قدیم، وسیله ای برای اندازه گیری زاویه، شامل دو قطعۀ خط کش مانند که همچون دو زبانۀ پرگار می توان آن ها را طوری از هم باز و بسته کرد که یکی از آن ها حول صفحۀ مدرجی در نزدیکی محور دَوَران کند.

معنی کلمه عضاده در ویکی واژه

جانب هر چیز.
ناحیه.
هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند.
معاون، یاور.
قطعه‌ای است مستطیلی که بر پشت اسطرلاب الصاق شده و آن را به جهت احکام به گردش درآورند.
خط کشی است از چوب یا فنر که می‌تواند دور یکی از نقاط خود بچرخد و قطعه دیگر آن در حول صفحة مدرجی دوران کند.

جملاتی از کاربرد کلمه عضاده

ای رسم تو مرّوت و کار تو اجتهاد وی ملک را عضاده و اسلام را عماد
اذا الرجال ولدت اولادها و اضطربت من کبر اعضادها.