پیکانه
معنی کلمه پیکانه در فرهنگ عمید
معنی کلمه پیکانه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه پیکانه در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه پیکانه در ویکی واژه
تاق بندی
تاقچه بندی
جملاتی از کاربرد کلمه پیکانه
زخمهای تیر خوردند از عدو رفت پیکانها دریشان سو به سو
درین گرداب، قربانهاست ما را بخون آلوده، پیکانهاست ما را
خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را
وان برگهای بید تو گویی کسی به قصد پیکانهای پهن زبرجد کند همی
شاخ و برگ بید چون پیروزه گون زنجیر گشت غنچه ها بر شاخ چون پیکانها بر تیر گشت
نوک پیکانها چو پیکان قضا از اجل آرند خصمان را پیام
چون تیر بر کمان نهد او، خواهم از هوس پیکانهای دیده نوازش فرو برم
چوکان در سینه دارم رخنهها از تیغ بدخویی ز پیکانهای خون آلود او پر لعل پیکانی
یکی آن که چشم نگاه دارد از هرچه او را از خدای مشغول کند، خاصه از چیزی که از آن شهوت خیزد که رسول (ص) می گوید، «نظر چشم پیکانی است از پیکانهای ابلیس به زهر آب داده، هرکه از بیم خدای از آن حذر کند، او را خلعت ایمان دهند که حلاوت آن در دل خود بیابد» و انس روایت کند که رسول (ص) گفت که «پنج چیز روزه را بگشاید: دروغ و غیبت و سخن چینی، سوگند به ناحق و نظر به شهوت».
میشکافیدند تنهاشان بنیش تا برون آرند پیکانها ز ریش