معنی کلمات "فرهنگ معین" - صفحه 94
- پرهیزانه
- گریز زدن
- ناضج
- یساول
- یرلیغ
- یک بخته
- وضع کردن
- پروراندن
- لمعه
- نرده
- چوگانی
- کورتون
- ولی نعمت
- شیلات
- مهادات
- مبرات
- کمانگیر
- کُشتی
- کلبتین
- ممدود
- خلر
- خلس
- معید
- کرچک
- چرمه
- کالفته
- کوپن
- کله خشک
- پای خست
- منتفع
- هراسیده
- پاپیروس
- چشم زاغ
- مشعوف
- خوشبخت
- خوش
- پمپ
- پساب
- پشت گرمی
- متاهل
- چدن
- داروساز
- داشتن
- کومش
- حجاج
- ترکش
- سرطان
- زبرین
- تحتانی
- سرگشته
- طنفسه
- نمط
- جامه
- همسایه
- ملکه
- تاج
- ماشین
- نوشتن
- تایپ
- سیگاری
- هزارتو
- زین کوهه
- سیرم
- خودکار
- تلگراف
- جرات
- رخشنده
- جاودان
- بیکران
- نخیل
- بنام
- قورباغه
- حوت
- مطموس
- دجال
- زمرد
- مغاک
- تعمیق
- زیارت
- بیت المعمور
- پیچک
- ناشتا
- فقرات
- خربزه
- تازه کردن
- تجدید
- زردآلو
- هم شکل
- معلاق
- حلزون
- بیدرنگ
- خرابات
- نوابغ
- حکمران
- دژ
- چکه
- تراوش
- شرمنده
- تشویر
- تنگدستی
- زمینلرزه
- پیازی
- صهر
- دفعه
- طفره
- حدس
- پنج تن
- جوینده
- بیست
- تجار
- حالت
- تسامح
- نامه سیاه
- نستوری
- ذره
- صبح
- تارتار
- تاتار
- جبران
- هفت مردان
- وسایل
- پنداشته
- مطبوخ
- هندوانه
- حب
- کاظم
- جود
- تصادف
- مقرر
- تسلط
- بنان
- بنا
- تفاهم
- جهت
- مسالک
- کتمان
- حفظ
- ملفوظ
- تقطیع
- جاسوس
- بی قرار
- تپه
- جلگه
- مزاج
- مسطور
- واژگان
- بنی آدم
- پایان
- تحصیلات
- تصدیق
- پشه
- زیردریایی
- جنگنده
- جنگی
- حاوی
- غرچه
- کفیل
- حومه
- خاصه
- بیدر
- حصاری
- صندوق
- هفت اورنگ
- جنازه
- کمره
- دخمه
- تابوت
- تخته
- نبرده
- زردچوبه
- خیاره
- منفصل
- مشتغل
- تنگدل
- پرتقال
- واژگون
- حنظل
- تلخ
- دلگرمی
- حاجب
- وجدان
- کفر
- بی هوشی
- سکرات
- محتضر
- نگاهداری
- کرکم
- نقدینه
- جیره
- حاجات
- مطلوب
- تقرب
- بیستگانی
- ممیز
- همچنان
- مهرگان
- تناسل
- بیلک
- جماهیر
- مقایسه