حجاج
معنی کلمه حجاج در لغت نامه دهخدا

حجاج

معنی کلمه حجاج در لغت نامه دهخدا

حجاج. [ ح ِ / ح َ ] ( ع اِ ) استخوان ابرو. ( مهذب الاسماء ) ( دستور اللغة ادیب نطنزی ) ( منتهی الارب ). استخوانی که ابرو بر آن روید. || داغی که بر استخوان ابروی اشتر نهند. || جانب. کنار. || کرانه قرص آفتاب. ج ، احجة. ( منتهی الارب ).
حجاج. [ ح ِ ] ( ع مص ) محاجة. ( زوزنی ). با کسی حجت گفتن. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن ). حجت آوردن. خصومت کردن. ( منتهی الارب ). با کسی حجت گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر حجت گفتن. ( دستور اللغة نطنزی ). حجت آوردن بر یکدیگر.
حجاج. [ ح ُج ْ جا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حاج . ( منتهی الارب ). حاجیان. حج کنندگان : کومش ، ناحیتی است میان ری و خراسان بر راه حجاج. ( حدود العالم ). دعاء حجاج و نفرین مظلومان در تشویش کار و تهییج اسباب خذلان... مؤثر آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). فی الجملة به انواع عقوبت گرفتار آمدم تا درین هفته که مژده سلامت حجاج برسید.( گلستان ). شیادی گیسوان بافته بود بصورت علویان و باقافله حجاج به شهر درآمد در هیئت حاجیان. ( گلستان ). صاحب بهار عجم گوید: جمع حاجی ، حاج است نه حجاج ، لیکن فارسیان بدین معنی استعمال نمایند :
سروران پایه تخت تو ببوسند همی
هم بر آن گونه که حجاج ببوسند حجر.( از آنندراج ).الهی بحجاج بیت الحرام.سعدی.به لبیک حجاج بیت الحرام
بمدفون یثرب علیه السلام.سعدی ( بوستان ).
حجاج. [ ح َج ْ جا ] ( ع ص )بسیار حجت آورنده. حجت آورنده. || بسیار حج کن. ( قاضی محمد دهار ). آنکه بسیار حج کند. ( دستور اللغة ادیب نطنزی ). آنکه حج بسیار کند. ( مهذب الاسماء ).بسیار حج کننده. ( منتهی الارب ). ج ، حجاجون. حجاجین.
حجاج. [ ح َج ْ جا ] ( اِخ ) ( یا الَ... ) ابوریحان بیرونی در کتاب الاَّثارالباقیة عن القرون الخالیة در جدول انواع ملوک و القاب واقعه بر اشخاص این انواع گوید: الحجاج لقب عام ملوک سریر است.
حجاج. [ ح َج ْ جا ] ( اِخ ) از قرای بیهق از اعمال نیشابور است. ابوسعید اسماعیل بن محمدبن حجاجی از آنجا است. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
حجاج. [ ح َج ْ جا ] ( اِخ ) دهی از دهستان خاراطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود جنوب خاوری بیار و جنوب شوسه شاهرود به سبزوار، دشت شنزار، معتدل ، خشک ، سکنه 86 تن ، شیعه ، فارسی ، آب آن از قنات کم آب است. محصول آنجا مختصر غلات ، پنبه ، تنباکو، لبنیات ، زمستان ازطایفه سنگسری و کردهای قوچانی جهت تعلیف احشام خودحدود این ده می آیند. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه حجاج در فرهنگ معین

(حَ جّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار حج کننده .
(جُ جّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حاج ، کسانی که حج گزارند.

معنی کلمه حجاج در فرهنگ عمید

= حاج

معنی کلمه حجاج در فرهنگ فارسی

ابن یوسف بن حکم ثقفی ( و . طائف ۴۱ - ف. ۹۵ ه. ق . ) عبد الملک بن مروان قیادت سپاه را بدو داد و او نظم و نسقی در سپاه پدید آورد و از جانب خلیفه مامور سرکوبی عبد الله بن زبیر شد و با منجنیق خانه خدا را خراب کرد و عبد الله را بکشت و سر او را بشام فرستاد و جسد وی را بدار آویخت و سپس در حجاز مردم را به بیعت عبد الملک ملزم ساخت و نسبت به صحابه و مردم حرمین انداع رقوبتها روا داشت . علاوه بر حجاز حکومت عراق را نیز بدو دادند و دامنه اقتدار و حکومت او تا حدود هند و مغولستان رسید . وی در مدت ۲٠ سال حکومت خود در کوفه و بصره و دیگر نواحی عراق مظالم بسیار مرتکب شد شهر واسط را بنا کرد و عاصمه ملک خویش ساخت . پس از مرگ عبد الملک بزمان ولید اقتدار حجاج افزون شد و تا زمان مرگ در مقام خود بود تا در ۵۴ سالگی بمرضی مدهوش در گذشت . نام وی مثل ظلم و بیداد گری است .
کسی که بزیارت کعبه میروند
( اسم ) جمع جاج کسانی که حج گزارند .
ابن یوسف شاعر یکی از رجال عهد معتمد علی الله عباسی است

معنی کلمه حجاج در دانشنامه عمومی

حجاج یک روستا در ایران است که در دهستان خوارتوران واقع شده است. این روستا شرقی ترین نقطه استان سمنان از لحاظ مختصات جغرافیایی و مسکونی بودن است.
حجاج ۱۲۶ نفر جمعیت دارد.
حجاج (استان شلف). حجاج ( به عربی: الحجاج ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان الشلف واقع شده است. حجاج Ov نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه حجاج در فرهنگ معین

معنی کلمه حجاج در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حجاج (ابهام زدایی). واژه حجاج ممکن است در معانی ذیل و یا اسامی ذیل به کار رفته باشد: فقه• حج، از مهم ترین احکام عبادی و از فروع دین و نیز یکی از ارکان اسلام اشخاص و اعلام• حجاج بن ارطاة، محدّث و قاضی و فقیه قرن دوم• حجاج بن بدر، از شهدای کربلا• حجاج بن بکر، مؤلف کتاب «عبرات المصطفین»• حجاج بن مسروق جعفی، از شهدای کربلا• حجاج بن عبدالله برک صریمی، از خوارج، و بنو صَریم از طایفه بنی سعدبن زید از شاخه های تَمیم• حجاج بن یوسف ثقفی، مشهورترین و ظالم ترین کارگزار عراق در عصر اموی
...

معنی کلمه حجاج در ویکی واژه

بسیار حج کننده.
جِ حاج ؛ کسانی که حج گزارند.

جملاتی از کاربرد کلمه حجاج

حجاج در شکارگاهی از لشکریان جدا افتاد و به تلی برآمد، دید که اعرابی نشسته و از خرقه خود جنبندگان می چیند و شتران گرد او می چرند چون شتران حجاج را بدیدند برمیدند.
حرم کعبه ی جلال ترا اختران از طوایف حجاج
پس از خاتمه دومین جنگ داخلی میان مسلمانان، عبدالملک مروان، خلیفه اموی، حجاج بن یوسف را به استانداری حجاز برگزید. کسی که به قساوت معروف بود و به اعتقاد شیعه، حتی پیشنهاد قتل سجاد را به او داد. پیشنهادی که عبدالملک با یادآوری عاقبت آل ابی سفیان از ریختن خون آل علی، از انجام آن امتناع کرد.
در پی اعدام ابوطالب یزدی در مکه در سال ۱۳۲۲، سید ابوالحسن اصفهانی فتوایی مبنی بر تحریم حج صادر کرد و متعاقب آن محمد رضا پهلوی دستور به توقف اعزام حجاج ایرانی به عربستان به مدت ۵ سال را داد.
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج داد
همچنین از دیگر تألیفات او در زمینه‌ی علوم حدیث میتوان به کتاب المنهاج فی شرح صحیح مسلم بن حجاج اشاره کرد که در شرح صحیح مسلم یکی از شش کتاب صحیح حدیثی اهل سنت نگاشته است.
ابراهیم نخعی را پیرامن لعن حجاج پرسیدند: گفت، مگر نشنیده ای که خداوند فرمود: «الا لعنة الله علی الظالمین »؟ من شهادت میدهم که وی از آن ستمگران است.
همه حجاج برفته حرم و کعبه بدیده تو شتر هم نخریده که شکسته‌ست مهاره
علی بن عبدالله بن سلیمان اسدی یا ایلیا یکی از شخصیت‌های مرموز و تاریک تاریخ است. عده ای سرگذشت او را افسانه و غیر واقعی میدانند و عده ای خلاف این نظریه را دارند. اما شواهد تاریخی نشان از این دارد که علی بن عبدالله اسدی زاده کوفه و از شیعیان علی بن ابی طالب بوده‌است. او در سال ۷۵ قمری (۶۹۴ (میلادی))در کوفه به دنیا آمد. وی با کشته شدن پدرش به دست حجاج بن یوسف ثقفی به امپراتوری روم شرقی فرار کرد. به گواهی تاریخ وی در آنجا رشد و نمو نمود و به یکی از سرداران ارتش روم شرقی مبدل گشت.
پس از رزم حجاج مسروق راد زعابس سخن کرد بایست یاد
در دوران خلافت عبدالملک اموی، قطری بن فجاه رئیس خوارج از ترس حجاج بن یوسف والی عراق به طبرستان گریخت و به حاکم طبرستان، اسپهبد فرخان پناه آورد. اسپهبد فرخان که در گیلان و طبرستان حکومت می‌کرد همان است که شهری برپا کرد و به نام فرزند کوچکش سارویه آن را ساری نامید که در شمال ایران قرار دارد.
خانه حجاج دان سرای عدالت درگه شداد شد سرای زیارت
ابراهیم حجاج (زادهٔ ۱۹۱۶ - درگذشت ۱۹۸۷) نویسنده، خواننده و موسیقی‌دان اهل مصر بود. او یکی از پرکارترین موسیقی‌دانان مصر در زمینهٔ ساخت موسیقی‌های بکار رفته در فیلم‌ها و سریال‌های مصری بوده‌است و در مصر بیشتر به همین عنوان شناخته می‌شود.
وقتی قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم بخوارزم رفت و آن را بازگشود هرکس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی‌دریغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آنکه رفته رفته مردم امّی ماندند و از خط و کتابت بی‌بهره گشتند و اخبار آن‌ها اکثر فراموش شد و از میان رفت.
دستور زاده ملک شرق بوالحسن حجاج سر فراز همه دوده و تبار
بادغیس جز قلمرو هپتالیان محسوب می‌گردید اما در مقابل پیشروی سپاه اسلام، به سرکردگی نیزک طرخان دست به مقاومت زد. در سال ۸۵ هجری، وقتی مفضل بن محمد از طرف حجاج بن یوسف والی خراسان شد، وی اقدام به فتح بادغیس کرد. او غنایمی بسیار از بادغیس گرفت و میان سربازانش تقسیم کرد. به هر یک از سربازان مفضل بن محمد ۸۰۰ درهم رسید. در سال ۸۶ هجری، قتیبه بن مسلم والی جدید خراسان، با نیزک طرخان حاکم بادغیس صلح کرد به شرط آنکه وارد بادغیس نشود.
این مهاجرت‌ها، بیشتر از قرن دوم به بعد بوده‌است؛ و لذا کمتر می‌توان به فرار آن‌ها به ایران از ترس حجاج بن یوسف شاهدی ذکر کرد. با این حال بعضی، اولین دسته از سادات علوی مهاجر را کسانی دانسته‌اند که از ظلم و جور امویان و به ویژه سفاکی‌های حجاج به این حدود پناه آورده‌اند.
نخستین به آیین حجاج مرد به آب فرات اندرون غسل کرد
هر روز بود از کف او رحمت زُوّار هر سال بود زحمت حجاج به زمزم
در دوران خلافت امویان به این منطقه توجه ویژه‌ای می‌شد و بناهای متعددی در این شهر ساخته‌اند، از آثار دوران اموی می‌توان به موفق «حجاج وابن السیبل» و شهر «قوم شعیب» اشاره کرد.