تشویر

تشویر

معنی کلمه تشویر در لغت نامه دهخدا

تشویر. [ ت َش ْ ] ( ع مص ) ریاضت دادن اسب را یا سوار شدن بر آن و برگردانیدن در وقت عرض بیع تا بنگرند روش و حسن و نجابت آن را. || با کسی کاری کردن که موجب شرم باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خجل کردن. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). خجل و شرمگین کردن. ( ناظم الاطباء ). شرمنده کردن. ( آنندراج ). || خجلت و شرمساری. ( غیاث اللغات ). خجلت و شرمساری کشیدن. ( ناظم الاطباء ). شرمنده شدن.( آنندراج ). خجالت و انفعال. ( آنندراج ) :
پرآژنگ وتشویر شد مادرش
ز گفتن پشیمانی آمد برش.فردوسی.سکندر به رخ رنگ تشویر یافت
ز گفتار او بر جگر تیر یافت.فردوسی.بدو آسیابان بتشویر گفت
که جز تنگدستی مرا نیست جفت.فردوسی.خواست که از تشویر و رسوایی... هلاک شود. ( کیمیای سعادت ).
شد ز تشویر ماه رویش سرخ
در غم جامه گشت چشمش تر.مسعودسعد.بتشویر گفتم که از بی ستوری
به بیگانگی می کشد آشنایی.انوری.تشویر بتان از رخ رخشان تو خاست
تسکین روان از لب خندان تو خاست.خاقانی.جام خم کن جرعه بر خامان بریز
عذر تشویر از پشیمانی بخواه.خاقانی.هم در تو به صدهزار تشویر
دارد رقم هزار تقصیر.نظامی.واگر در این باب با ما مفاوضتی رفتی پیش از نفاذ تدبیر بدین تشویر و تقصیر مأخوذ نگشتی. ( سندبادنامه ص 127 ). و اگر این خدمت در معرض تقصیر و تشویر جلوه کرده ست و.... در بارگاه اعلا، اعلاه اﷲ شرف ملاحظتی و استماعی یابد. ( سندبادنامه ص 343 ).
از خواب و خور خویش چه گویم که نمانده
جز حسرت و تشویر ز خواب و ز خور من.عطار.زهی ماه در مهر سرو بلندت
شکر درگذارد ز تشویر قندت.عطار.جوان گفت از میان موج تشویر
مرا بگذار و دست یار من گیر.( گلستان ).باقی اسیران سر در پیش انداختند و از تشویر و خجالت جواب ندادند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 406 ). || پریشانی و آشفتگی. || شرم. ( ناظم الاطباء ). || اشارت کردن بدست سوی کسی. ( تاج المصادر بیهقی ). اشارت کردن. ( زوزنی ). اشارت کردن به سوی چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بدست و چشم و ابرو و جز اینها اشارت کردن.( از اقرب الموارد ). اشاره کردن. ( غیاث اللغات ). || بلند کردن آتش را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برهنه نمودن عورت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.

معنی کلمه تشویر در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - اشاره کردن . ۲ - شرمنده ساختن . ۳ - اضطراب .

معنی کلمه تشویر در فرهنگ عمید

۱. اشاره کردن.
۲. شرمنده ساختن.
۳. شرمساری.
۴. آشوب و اضطراب.

معنی کلمه تشویر در فرهنگ فارسی

اشاره کردن، شرمنده ساختن، شرمساری، آشوب
( مصدر ) ۱- اشاره کردن.۲- شرمنده ساختن شرمنده کردن . ۳-( اسم ) شرمساری شرمزدگی . ۴- شور و اضطراب آشوب . جمع : تشویرات .
دهی از دهستان طارم علیا بخش سیردان

معنی کلمه تشویر در دانشنامه عمومی

تشویر یک روستا در ایران است که در استان زنجان واقع شده است. زبان اهالی این روستا مانند دیگر قسمت های طارم، زبان ترکی آذربایجانی است. روستای تشویر از روستاهای مهم شهرستان طارم است که مابین کوه های قاپلانتی و رودخانه قزل اوزن بر سر راه زنجان به منجیل قرار گرفته است. درآمد بیشتر مردم روستای تشویر، از طریق فعالیت های زراعی، دامداری و باغداری تأمین می شود. عمده ترین محصولات زراعی این روستا شامل گندم، جو، پنبه، سیب زمینی و گوجه فرنگی است. همچنین عمده ترین محصولات سردرختی و باغی نیز شامل زیتون، انگور و گردو می باشد. به دلیل مراتع خوب و گسترده، دامداری در تشویر رونق دارد و برخی از روستاییان نیز در بخش های خدماتی و صنایع دستی اشتغال دارند. قلعه، تپه و آتشکده تشویر از جمله آثار تاریخی مهم روستا هستند.

معنی کلمه تشویر در ویکی واژه

اشاره کردن.
شرمنده ساختن.
اضطراب.

جملاتی از کاربرد کلمه تشویر

من از تحیر این حال، بر سر آتش من از تعجب این نقش، در خوی تشویر
موی و روی او به‌ باغ و بوستان تشویر داد سنبل و شمشاد را و لالهٔ خود روی را
آتشکده تشویر (سردخانه تشویر) مربوط به دوره ساسانیان است و در شهرستان طارم، بخش مرکزی، روستای تشویر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱ مهر ۱۳۵۳ با شمارهٔ ثبت ۹۸۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
دلم می درفشد ز زلف تو ز آنروی که مؤمن ز تشویر کافر بلرزد
در آن مقام که لطف تو پرده بردارد هزار تشویر از بهر نسترن بخورم
مرد عشق ار صد هزاران دل دهد یک دم به دوست حال اندر دستش از تقصیر جز تشویر نیست
چنین گفت او که ترسیدم که آن پیر خجل گردد خورد زان کار تشویر
الهی نظر خود بر ما مدام کن و این شادی خود بر ما تمام کن، ما مرا بر داشتهٔ خود نام کن بوقت رفتن بر جان ما سلام کن، صدیقان از گناه پشیمانند واز طاعت خجل، عذر بر زبان دارند و تشویر در دل.
به ذکر حلقه اسلامیان و من سر تشویر چو گبر تازه مسلمان به خویش رفته فرویم
چهارم را گفت: فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ. امّا مقام سیاست و هیبت آنست که در بدو محشر ربّ العالمین خلق اوّلین و آخرین را از ابتداء آفرینش تا منتهی عالم، بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند، سر و پای برهنه، تشنه و گرسنه، سر در پیش افکنده، بکار خود درمانده، آفتاب گرم زیر سر فرو آمده، و نفس گرم و سوز دل در آن پیوسته، و آتش خجل و تشویر در جان افتاده، از زیر هر تار موی چشمه عرق روان شده. مصطفی (ص) گفت: کس بود که تا بدو زانو در عرق نشیند، کس بود که تا کمرگاه، کس بود که تا برابر گوش، و نزدیک آن بود که در عرق غرق شود. در آثار بیارند که بیم و اندوه بجایی رسد که یکی گوید: بار خدایا! برهان ما را ازین بیم، و ازین اندوه، خواه ببهشت خواه بدوزخ. سیصد سال بدین صفت در آن عرصات بمانند، نه طاقت خاموشی، نه زهره سخن گفتن، نه روی گریختن، نه جای آرمیدن!
چو دایه این سخنها کرد تقریر گل بی برگ آبی شد ز تشویر