خلس

معنی کلمه خلس در لغت نامه دهخدا

خلس. [ خ َ ] ( ع اِ ) گیاه خشک که گیاه تر از بن آن رسته بهم آمیخته باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خلس. [ خ َ ] ( ع مص ) ربودن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).
خلس. [ خ ُ ]( ع ص ، اِ ) زنان سپیدی که سپیدی آنها بسیاهی آمیخته باشد. ج ِ خلساء. ( منتهی الارب ). یقال : هن نساء خلس.

معنی کلمه خلس در فرهنگ معین

(خَ ) [ ع . ] (مص م . ) ربودن .

معنی کلمه خلس در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ربودن .
زنان سپیدی که سپیدی آنها بسیاهی آمیخته باشد جمع خلسائ .

معنی کلمه خلس در ویکی واژه

ربودن.

جملاتی از کاربرد کلمه خلس

بل ز کشتیهاش کان پند دلست گویم از کل جزو در کل داخلست
با بذل دست بخشش او ابر مدخلست با سیر برق خاطر او ابر مقعدست
پس نشان دادندشان مردم بدو که برو آن سوی نخلستان بجو
این روستا در دهستان نخلستان قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۸۷ نفر (۴۷ خانوار) بوده‌است.
ابن عمر گفت: با رسول خدا بودم در نخلستان مدینة و رسول صلوات اللَّه علیه رطب بدست مبارک خویش از زمین برمی‌گرفت و میخورد و مرا گفت: کل یا بن عمر تو نیز بخور ای پسر عمر. گفتم: یا رسول اللَّه این ساعت مرا آرزوی خوردن نیست و طبع نمیخواهد. رسول خدا گفت: مرا آرزو هست و طبع می‌خواهد و امروز چهارم روز است که طعامی نخوردم و نیافتم. ابن عمر گفت: انّا للَّه اللَّه المستعان. رسول گفت: یا بن عمر من اگر خواستمی از خدا مرا بدادی آنچه خواستمی و بر ملک کسری و قیصر افزون دادی،لکن اجوع یوما و اشبع یوما انگه گفت‌ فکیف بک یا بن عمر اذا عمّرت و بقیت فی حثالة من الناس یخبئون رزق سنة و یضعف الیقین.
چو نبود بر درخت آرزوی کهنه و نو را چه حاصل گر کهن نخلست آن ور نونهالست این
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به خلسه اشاره کرد.
فدک روستایی است در منطقهٔ حِجاز که تا مدینه ۱۵۰ کیلومتر فاصله‌دارد. در عصر محمد بسیار آباد بوده و مزارع، نخلستان‌ها و چشمه‌های آب بسیاری در خود داشته‌است. در نزدیکی فدک، دِژی به نام «شمروخ» وجود داشته که هم‌اکنون در آنجا روستایی بزرگ با نام «حائط» وجود دارد که دارای نخل‌های فراوان‌است.
نخلستانی‌ است خوب و خوش‌رنگ درهم شده همچو بیشهٔ تنگ
این روستا در دهستان نخلستان قرار دارد و براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن برابر با ۸۴ نفر (۲۴ خانوار) بوده‌است.
کار اکثر مردم روستا کشاورزی است هر چند که بعضی کار های متفاوتی دارند که میتوان از نخلستان داری دامداری مهندس دکتر و... نام برد
نخلستان بسیار دارد بدین سبب هوایش به عفونت مایل باشد.
یاقوت آنرا منزلگاهی در نیمه راه بغداد و واسط دانسته است. یعقوبی گوید نزدیک آن صومعه ایست به نام دیر هزقل که در آنجا راهبان از دیوانگان پرستاری می کنند. نعمانیه به قول ابن رسته از جهت دستگاههای بافندگی شهرت دارد و فرشهایی که در آنجا می بافته مانند فرشهای حیره است. در قرن هشتم حمدالله مستوفی گوید《قصبه ایست میان بغداد و واسط بر طرف دجله افتاده است و نخلستان بسیار دارد》.
عامل دیگر ایجاد این اختلال، آسیب ناشی از خودهیپنوتیزمی است؛ یعنی فرایند خود را در حالت خلسه هیپنوتیسمی قرار دادن. کسانی که گرفتار اختلال گسیختگی شخصیت هستند، غالباً بسیار خوب هیپنوتیسم می‌شوند. آن‌ها گزارش می‌دهند که تجربه خلسه شباهت به تجربه‌هایی دارد که در دوران کودکی پیدا می‌کردند. (بلیس، ۱۹۸۰)
عشق از هوس جدا کن و زاری شناس باش در گریه فسرده دلان آب داخلست
اختیارآباد دوزیارتی، روستایی در دهستان نخلستان بخش مرکزی شهرستان کهنوج در استان کرمان ایران است.
شبهه و شک اصل بخلست،ای پسر باتو گویم اصلها را سربسر
و از آنجا به شهری رسیدیم و آن را قیساریه خوانند و از عکّه تا آنجا هفت فرسنگ بود، شهری نیکو با آب روان و نخلستان و درختان نارنج و ترنج و باروی حصین و دری آهنین و چشم های آب روان در شهر مسجد آدینه ای نیکو، چنانکه چون در ساحت مسجد نشسته باشند تماشا و تفرج دریا کنند، و خمی رخامین آنجا بود، که همچو سفال چینی آن را تنک کرده بودند چنانکه صد من آب در آن گنجد، روز شنبه، سلخ شعبان، از آنجا برفتیم، همه بر سر ریگ مکّی برفتیم، مقدار یک فرسنگ، و دیگر باره درختان انجیر و زیتون بسیار دیدیم همه راه از کوه و صحرا، چون چند فرسنگ برفتیم به شهری رسیدیم که آن شهر را کفرسابا و کفر سلّام می‌گفتند. از این شهر تا رمله سه فرسنگ بود، و همه راه درختان بود، چنانکه ذکر کرده شد.
یا ز عجزست این توقف تو یاز بخلست منع این قدرت
این روستا دارای خانهٔ بهداشت و چهارباب مسجد و پنج باب آب‌انبار برکه است، در جنوب روستا و در وسط نخلستان‌ها آثار یک مسجد قدیمی به چشم می‌خورد که از قدیمی بودن این روستا سخن می‌گوید، چاه آب روستا کم‌عمق و نسبتاً شیرین است.