خیاره
معنی کلمه خیاره در لغت نامه دهخدا

خیاره

معنی کلمه خیاره در لغت نامه دهخدا

( خیارة ) خیارة. [ رَ ] ( ع ص ) خیاره. گزیده. مقابل رذاله. ( یادداشت مؤلف ). هر چیز بسیار ظریف و لطیف و گزیده. ( ناظم الاطباء ) : غلامان [ غازی ] را بوثاق آوردند... و سلطان ایشان را پیش خواست و هر چه خیاره تر بود بوثاق فرستاد. ( تاریخ بیهقی ). هر غلامی که خیاره تر بود نبشته آمد و آن غلامان خاصه تر نیکوروی خویش را باز گفت. ( تاریخ بیهقی ). سواری از دیوسواران خویش نامزد کرد با سه اسب خیاره خویش.( تاریخ بیهقی ). غلامی هفتاد ترک خیاره بدست آمدند و جدا کردند تا بدرگاه عالی فرستند. ( تاریخ بیهقی ).
دهر به پرویزن زمانه فرو بیخت
مردم را چه خیاره و چه رذاله.ناصرخسرو.فلک روغنگری گشته ست بر ما
بکار خویش در جلد و خیاره.ناصرخسرو.و رسول فرستاد سوی امیرمحمود که اگر این عزم را بیفکنی و سوی تانیسر نشوی پنجاه فیل خیاره بدهم. ( زین الاخبار گردیزی ).
پس کیسه کیسه راند ز راه و خره خره
آن ناقد خیاره کز او ده بیک خیار.سوزنی.- خیاره کردن ؛ برگزیدن. یکه چین کردن :
و درمیان این دو تن را خیاره کرده بود. ( تاریخ بیهقی ).
فرو فرستاد از بهر عون نصرت دین
خیاره کرد سپاهی ز لشکر جرار.مسعودسعد.
خیاره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) کنگره های اطراف ظروف. دندانه های لب ظرفی برای زینت. ( یادداشت مؤلف ).
خیاره. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است به طبریه و در آن ده است قبر شعیب علیه السلام. ( از منتهی الارب ).
خیاره. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ییلان بخش حومه شهرستان سنندج ، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 5 هزارگزی جنوب شوسه سنندج بهمدان. سکنه 500 تن. آب آن از چشمه و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه خیاره در فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . خیارة ] (ص . ) هرچیز لطیف و ظریف و برگزیده ، منتخب .

معنی کلمه خیاره در فرهنگ عمید

شیار برجستۀ عمودی یا مارپیچ روی ستون های استوانه ای ساختمان ها.
گزیده.

معنی کلمه خیاره در فرهنگ فارسی

کنگره، دندانه دار
( صفت ) هر چیز لطیف و ظریف و برگزیده منتخب .
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج واقع در ۱۲ هزار گزی جنوب خاوری سنندج و ۵ هزار گزی جنوب شوسه سنندج به همدان . سکنه ۵٠٠ تن . آب آن از چشمه و راه مالرو است .

معنی کلمه خیاره در دانشنامه عمومی

خیاره گونه ای از تزئین دندانه دار در معماری یا اشیاء و ظروف است.
خیاره ها، کنگره های پیرامون لبه های گنبدها، شیارهای دندانه ای روی ستون ها یا دندانه های زینتی لب ظرف ها هستند. خیاره بندی با ایجاد بخش های یک درمیان کوژ و کاو در لبه و کنارهٔ شیء تزئین شونده به وجود می آید.
در معماری ایرانی نمونه های زیادی از خیاره ها دیده می شود. برای نمونه در بقعه شیخ صفی الدّین اردبیلی، تاق شاه نشین در مقابل آرامگاه شیخ صفی به طاقی کوچکتر که تزیینات خیاره ای دارد و از شیوه های معمول در بناهای سده های هشتم تا دهم بوده، ختم می شود.
کاربرد خیاره در هنر رنسانس ایتالیایی نیز بسیار زیاد بود.
خیاره (سنندج). خیاره یک روستا در ایران است که در استان کردستان واقع شده است. خیاره ۶۰۶ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه خیاره در فرهنگ معین

معنی کلمه خیاره در ویکی واژه

خیارة
هرچیز لطیف و ظریف و برگزیده، منتخب.

جملاتی از کاربرد کلمه خیاره

خیاره دار نماید، ز بس که موج شکست فشرده همچو حباب دلم ز هر سویش
برای تهیه آش خیار چنبر باید تخم‌های خیار چنبر را درآورده و سپس خیارها را خرد کرده و به آش اضافه نمود. آش خیار چنبر را می‌توان با گوشت پخت یا تنها از قلم یا عصاره گوشت برای طعم‌دار کردن آن استفاده کرد. این آش معمولاً کمی زرد رنگ است که بخاطر وجود زردچوبه در آن می‌باشد.
به مشتق ماندت اصل خیاره کزو ناید بجز ماه و ستاره
بدان که تا نبود لشکری گران و بزرگ خیاره کرد ز لشکر چهل هزار سوار
پس کیسه کیسه رانده ز راه و خره خره آن ناقد خیاره کزو ده بیک خیار
باز ابوالقاسم آن خیاره دبیر کودکست و به رأی و دانش پیر
رسول خدا (ص) چون در وی نگرست دو چشم نرگسین خود پر آب کرد، آن گه گفت: یا مغیرة انّ للَّه تعالی سبعة نفر فی ارضه بهم یمطر، و بهم یحیی، و بهم یمیت، و هذا کان خیارهم، ثم قال: یا معشر الموالی خذوا فی غسل اخیکم. عمر خواست تا فرا پیش شود و او را غسل دهد، سید گفت: یا عمر امروز روز غلامان است و کار کار مولایان، سلمان و بلال در پیش رفتند تا او را بشویند عمر دلتنگ شد، رسول گفت: دل خوشی‌ عمر را: خذوه عونا لکم، عمر را نیز بیاری گیرید. آری خوش بود داستان دوستان گفتن، و دل افروزد قصّه جانان خواندن.
احمد مثال داد پیادگان خویش را- و با ایشان نهاده بود- تا تن بازپس دادند و خوش خوش می‌بازگشتند. و طوسیان چون بر آن جمله دیدند، دلیرتر درمی‌آمدند و احمد جنگ می‌کرد و بازپس می‌رفت تا دانست که از کمین‌گاه بگذشت دوری‌، پس ثباتی کرد قوی‌تر. پس سواران آسوده و پیادگان که ایستانیده بود در ساقه بدو پیوستند و جنگ سخت‌تر شد، فرمود تا به یکبار بوق‌ها و طبل‌ها بزدند و مردم عامّ و غوغا به‌یک بار خروشی بکردند، چنانکه گفتی زمین بدرید، و سواران آسوده‌ از کمین‌ها برآمدند و بوق بزدند و بانگ دار و گیر برآمد و طوسیان را از پیش و پس گرفتند و نظام بگسست‌ و درهم افتادند و متحیّر گشتند و هزیمت شدند و خویشتن را بر دیگران زدند که می‌آمدند و بیش‌ کس مر کس را نایستاد، و نشابوریان با دل‌های قوی در دم ایشان نشستند و از ایشان چندان بکشتند که آنرا حدّ و اندازه نبود، که از صعبی هزیمت‌ و بیم نشابوریان که از جان خود بترسیدندی، در آن رزان‌ و باغ‌ها افگندند خویشتن را سلاح‌ها بینداخته‌‌. و نشابوریان به رز و باغ می‌شدند و مردان را ریش می‌گرفتند و بیرون می‌کشیدند و سرشان می‌بریدند، چنانکه بدیدند که پنج و شش زن در باغ‌های پایان‌ بیست و اند مرد را از طوسیان پیش کرده بودند و سیلی می‌زدند. و احمد علی نوشتگین‌ با سواران خیاره‌تر بر اثر آن مخاذیل تا خالنجوی سه فرسنگ شهر برفت و بسیار از ایشان بکشتند و بسیار بگرفتند و از آنجا مظفّر و منصور با غنیمت و ستور و سلاح بسیار نماز شام را به‌شهر بازآمدند. و دیگر روز فرمود تا دارها بزدند و بسیار از طوسیان را آنجا کشیدند و سرهای دیگر کشتگان گرد کردند و به‌پایان دارها بنهادند. و گروهی را که مستضعف‌ بودند رها کردند. و حشمتی بزرگ افتاد که بیش‌ طوسیان سوی نشابوریان نیارستند نگریست.» و امیر، رضی اللّه عنه، بدین حدیث که احمد کرد از وی خشنود گشت و بدین سبب زشت‌نامی هزیمت کرمان از وی بیفتاد.
زندگانی خداوند دراز باد، پنج پیل نر خیاره و پنج ماده دیوار افکن دروازه شکن بباید. باشد که بکار آید، شهری را که حصار گیرند . اجابت یافت. و از عمّال بوالحسن سیّاری و بوسعد غسّان و عبد الرزّاق مستوفی را درخواست. اجابت یافت.
و عن ابی هریرة عنه (ص) قال: تجدون الناس معادن فخیارهم فی الجاهلیة خیارهم فی الاسلام اذا فقهوا.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ خیارهم فیه دلیل علی انّهم افضل من الملائکة.
کاهو، گوجه فرنگی و خیارها را خرد کنید و در یک کاسه سالاد خوری مخلوط کنید. پنیر فتای کم چربی را که مکعبی خرد کرده‌اید به همراه زیتون‌ها و شوید خرد شده روی سالاد بریزید.