تراوش

معنی کلمه تراوش در لغت نامه دهخدا

تراوش. [ ت َ وِ ] ( اِمص ) تراویدن. ( ناظم الاطباء ). چکیدن. با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ). || ترشح و تقطیر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تراوش کردن و تراوش نمودن شود.

معنی کلمه تراوش در فرهنگ معین

(تَ وُ ) (اِمص . ) ترشح ، چکه .

معنی کلمه تراوش در فرهنگ عمید

= تراویدن

معنی کلمه تراوش در فرهنگ فارسی

تراویدن
( اسم ) عمل تراویدن .

معنی کلمه تراوش در فرهنگستان زبان و ادب

{permeation} [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] عبور مولکول ها یا اتم ها یا یون ها از محیط متخلخل یا تراوا

معنی کلمه تراوش در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:نفوذ

جملاتی از کاربرد کلمه تراوش

دهان، لب‌ها و زبان نواحی حساسی در بدن زنان هستند. این نواحی زنان توسط شریک آن ها در آغاز و یا در حین آمیزش جنسی برای بوسیدن، مکیدن، لیسیدن یا برای آمیزش جنسی دهانی استفاده می‌شوند. تحریک سینه‌های شریک خود مانند تحریک دهانی یا دستی پستان‌ها نوعی از عشق‌بازی است. تحریک سینه و نوک پستان زنان یکی از رایج ترین فعالیت های جنسی است. تحریک سینه و نوک سینه زنان باعث ایجاد و آزادسازی اکسی‌توسین و پرولاکتین می‌شود. با تحریک نوک سینه‌ها مقادیر زیادی اکسی‌توسین تراوش می‌شود که بیشتر سینه‌ها را برای شیردهی آماده می‌کند. همچنین بر ایجاد احساسات مادرانه در زن و کاهش پریشانی او نیز کمک می کند و پیوند بین زن و شریک جنسی اش را افزایش می‌دهد.
خط سرنوشت من آب شد ز تراوش عرق حیا چو نقوش معنی روشنی ‌که شود به ‌کاغذ نم غلط
در این روش از کوزه‌های متخلخلی از جنس گل رس استفاده می‌شود که بدون لعاب هستند. شیوهٔ کار چنین است که گودالی را در زمین و پیرامون ریشه درخت می‌کنند و کوزه‌های گلی را دورن آن چال می‌کنند و اطرافشان را با خاک و کود پر می‌کنند ، به گونه‌ای که سر کوزه بیرون خاک بماند. پس از آنکه کوزه از آب شد، آب به تدریج از دیواره سفالی کوزه تراوش می‌کند و به خاک وارد می‌شود. در این روش آب از کوزه با سرعتی به بیرون نشت می‌کند که تحت تأثیر جذب ریشه گیاه است.
عنصر مادینه هنگامی نقش مثبت می‌گیرد که مرد به‌گونه‌ای جدی به احساسات، خلق‌وخو، خواهش‌ها و نمایه‌هایی که از آن تراوش می‌کند توجه کند و به آن شکل بدهد. مثلاً به صورت نوشته‌های ادبی، نقاشی، هنرهای تجسمی، موسیقی یا رقص. بر مبنای نظر یونگ، انکشاف و پیشرفت عنصر مادینه در وجود مرد، چهار مرحله دارد:
ایمونوگلوبولین‌ها بیشتر از پروتئین تشکیل شده‌اند (۸۲٪ الی ۹۶٪) و مقداری هم قند و کربوهیدرات دارند (۴٪ الی ۱۸٪) و پس می‌شود گفت جنس آن‌ها گلیکو پروتئین است. ایمونوگلوبولین‌ها در بیشتر مایعات بدن یعنی از خون و پلاسما گرفته تا حتی تراوش‌های بیرونی بدن وجود دارند.
راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار این شراب برق جولان می گدازد شیشه را
از خدنگ یار، دلچسبی تراوش می کند گرچه نی حسن گلوسوز شکر پوشیده است
بی خواست تراوش کند آه از دل پرخون غواص نفس سوخته ازآب برآید
نقطه ای کز خامه صائب تراوش می کند ماه کنعانی بود کز چاه می آید برون
پیش‌بینی می‌کند. در نظریه تراوش به این خوشه، خوشه تراوا می‌گویند. این پدیده در نظریه تراوش با کمیت‌هایی مثل متوسط اندازه خوش‌ها
آب از گوهر تراوش می کند بی اختیار ورنه صائب چشم از عرض هنر پوشیده است
یکی از منابع تشکیل جو در کره ماه، تراوش گازها است. گازهایی هم‌چون رادون و هلیوم که از فروپاشی رادیواکتیو درون پوسته و جبه ماه پدید می‌آیند به آسمان ماه تراوش می‌کنند و به ساخت جو ماه کمک می‌کنند.
از آنجایی که رشته‌های عصبی سمپاتیک در ناحیه سینه‌ای–کمری از نخاع بیرون می‌آیند، بخش سینه‌ای–کمری نیز نامیده می‌شوند. در رشته‌های عصبی سمپاتیک پیام‌های عصبی (نوروترانسمیتر) تراوش‌شونده از رشتهٔ پیش‌گرهی استیل کولین و از رشته‌های پس‌گرهی نوراپی‌نفرین می‌باشد (ماده‌ای که از بخش مرکزی غُدد فوق کلیوی نیز تراوش می‌شود) و از این روی رشته‌های عصبی سمپاتیک را رشته‌های عصبی آدرنرژیک نیز می‌نامند.
می کند از مهر خاموشی تراوش راز عشق مشک را در نافه ممکن نیست پنهان داشتن
«می‌گویند موسیقی ایرانی مغموم است و باید موسیقی نشاط‌انگیز جای آن گذاشت. اگر موسیقی نشاط‌انگیز تهیه شود که ریشه و مبنای آن از موسیقی ایرانی آب نخورد دیگر آن را نمی‌توان موسیقی ایرانی نام نهاد، و اگر مبنای موسیقی مغموم باشد، چطور می‌توان از آن موسیقی بشاش و خندان به‌وجود آورد. روحیهٔ ایرانی مغموم بوده و هنوز مغموم است، این مغمومیت در کلیهٔ شئون و تمام اشعار و موسیقی ما موجود و نهفته‌است. به عبارت دیگر تراوشات درونی و قلبی ما است که خواه ناخواه ابراز می‌داریم. پس اگر بخواهیم موسیقی نشاط‌آور داشته باشیم اول باید در درون و قلب خود ایجاد بشاشیت و نشاط نماییم. ساختگی خیر، طبعاً موسیقی ما هم که تراوشات روحی ما است نشاط آور خواهد شد.»
در گویش شیرازی، به آن ترش باله میگویند. این کلمه ابتدا تراوش پیاله بوده که به مرور زمان به ترش باله تغییر پیدا کرده‌است.[نیازمند منبع]
خوناب جگر تراوش دل از چشمه حرفهاش سایل
همه تراوش جودی و کاوش امید همه نوازش ناموسی وگذارش عار
طوق قمری چون خط پیمانه می آید به چشم می کند از بس تراوش نشأه از مینای سرو
بدین سان در رشته‌های عصبی پاراسمپاتیک برخلاف رشته‌های عصبی سمپاتیک رشته پیش‌گره‌ای بسیار بلند و رشته پس‌گره‌ای کوتاه می‌باشد. از آنجا که رشته‌های عصبی پاراسمپاتیک در ناحیه جمجمه‌ای-خاجی از نخاع بیرون می‌آیند، بخش جمجه‌ای-خاجی نامیده می‌شوند. در رشته‌های عصبی پاراسمپاتیک پیام‌های عصبی (نوروترانسمیتر) تراوش‌شونده از رشته‌های پیش‌گره‌ای و پس‌گره‌ای، استیل کولین است و از این روی، رشته‌های عصبی پاراسمپاتیک را رشته‌های عصبی کولینرژیک نیز می‌نامند.